انتخاب زبان
خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
هر که در این سرا در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید...

🏠 آدرس: استان خراسان رضوی - مشهد مقدس - طرقبه - میدان امام خمینی - جنب اداره پست - کدپستی: ۹۳۵۱۹۵۷۴۴۸
☎ تلفکس: ۳۴۲۲۴۵۸۸ - ۰۵۱
📲 شبکه های اجتماعی: ۰۹۳۷۳۱۹۶۱۰۰
📧 ایمیل: hssht.charity@gmail.com
💳 شماره کارت بانک پاسارگاد: ۵۰۲۲۲۹۷۰۰۰۰۹۵۷۳۲
نماد اعتماد الکترونیکی
تصاویر تبلیغاتی
گالری تصاویر
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ خرداد ۹۹، ۱۲:۳۱ - یحیی قادری
    خوب بود

۷ مطلب با موضوع «سرآغاز» ثبت شده است

با عنایت به مطالبی که در بخش های "کار خیر چیست؟" ، "چرا کار خیر انجام می دهیم؟" ، "شرایط انجام کار خیر" ، "انواع کار خیر" و ... آوردیم؛ طبیعتاً نیاز به توضیح بیشتر برای شناخت خَیِّر نیست و در یک جمله می توان گفت: شخصی که با رعایت شرایط، به انجام کار خِیر مبادرت می ورزد؛ خَیِّر نام دارد.

اما از باب تبرک و به جهت تکمیل بحث، نقل فرمایشی از امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) خالی از لطف نخواهد بود.

  

امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:

در دنیا، جز برای دو کَس، خِیر نیست:

یکی گناهکاری که با توبه جبران کند؛ و [دیگری] نیکوکاری که در کارهای خیر شتاب ورزد.

(نهج البلاغه، ترجمه دشتى، حکمت 94)

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۲۶
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

موسسه خیریه چیست و به چه فعالیت هایی می پردازد؟

موسسه خیریه یک نوع از کسب و کار است که معمولا نهادی مردمی است و به طور غیر انتفاعی در جهت رسیدگی به مشکلات مختلف فعالیت می نماید. به طور کلی این نوع از کسب  و کار به یک موسسه خیریه و یا یک بنیاد که ممکن است به شکل دولتی و یا خصوصی فعالیت نماید، اشاره می کند. یک موسسه خیریه ممکن است به فعالیت های مذهبی، آموزشی و یا سایر فعالیت های مرتبط با منافع عمومی و بشر دوستانه بپردازد. قوانین هر موسسه خیریه بسته به این که در چه کشوری فعالیت می کند ممکن است متفاوت باشد. بنابراین قوانین و مفاد مالیاتی مرتبط با موسسه خیریه هم بستگی به قوانین کشوری که در آن فعالیت می کند دارد.

 

فاکتور های واجد شرایط خیریه بودن

فاکتور های واجد شرایط بودن از منطقه ای به منطقه دیگر و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و مدارک و الزامات مورد نیاز برای دریافت مجوز فعالیت های خیریه نیز بستگی به اینکه موسسه خیریه کجا ایجاد شده باشد دارد. موسسات خیریه باید بر اساس قوانین مالیاتی کشور خود عمل نمایند و همچنین حیطه فعالتشان باید به طور مشخص در محدوده ضوابط و مواد تعیین شده در مجوز فعالیتشان باشد.

 

بنیاد های خصوصی

بعضی از موسسات خیریه فعالیت های انسان دوستانه خود را به شکل خصوصی به انجام می رسانند. این نوع از موسسات منابع مالی و سرمایه اصلی برای به انجام رساندن اهداف خود را از طریق یک شرکت، خانواده، فرد و هر نوع منابع مالی شخصی تامین می نمایند و در صورت گسترش فعالیت هایشان به جمع آوری کمک های مردمی اقدام می نمایند.

کمک های مردمی با اهداف گوناگون و در جهت اجرای کمپین های مختلف خیریه جمع آوری می گردند.

 

بنیاد های عملیاتی و خیریه های عمومی

بنیاد های خیریه دولتی معمولا از طرف دولت حمایت های مالی دریافت می کنند و در بسیاری از موارد موسسه خیریه خصوصی و مردم نیز به این موسسات کمک مالی ارائه می دهند. موسسات خیریه دولتی به دنبال کمک های عمومی هستند و به ارائه خدمات اجتماعی می پردازند. از جمله موسسات خیریه دولتی در دنیا می توان به انجمن سرطان آمریکا، بنیاد کودکان ایدز الیزابت گلاسر و صندوق جهانی حیات وحش اشاره نمود.

 

معافیت مالیاتی موسسه خیریه

معافیت های مالیاتی که به یک موسسه خیریه تعلق می گیرد در کشور های مختلف قوانین مخصوص به خود را دارد. در ایران بر اساس موارد نقل شده از جانب رسانه مالیاتی ایران، کمک های نقدی و غیر نقدی به یک موسسه خیریه به ثبت رسیده، در صورتی که سازمان امور مالیاتی کشور بر درآمد و هزینه آن نظارت داشته باشد معاف از مالیات می باشد، این در صورتی است که کمک های مردمی توسط موسسه خیریه صرف اموری از قبیل امور زیر گردد:

تبلیغات اسلامی، تحقیقات فرهنگی، علمی، دینی، فنی، اختراعات، اکتشافات، تعلیم و تربیت، بهداشت و درمان،بنا و تعمیر و نگهداری مساجد و مصلاها و حوزه های علمیه و مدارس علوم اسلامی و مدارس و دانشگاههای دولتی، مراسم تعزیه و اطعام، تعمیر آثار باستانی، امور عمرانی و آبادانی، هزینه یا وام تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان، کمک به مستضعفان و آسیب دیدگان حوادث ناشی از سیل، زلزله، آتش سوزی، جنگ و حوادث غیرمترقبه دیگر  مشروط بر اینکه درآمد و هزینه های مزبور به تایید سازمان اوقاف و امور خیریه رسیده باشد و همچنین ساخت، تعمیر و نگهداری مراکز نگهداری کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست در گروههای سنی و جنسی مختلف، مراکز نگهداری و مراقبت سالمندان، کارگاههای حرفه آموزی و اشتغال مصدومان ضایعه نخاعی، معلولان جسمی و حرکتی، زنان سرپرست خانوار و دختران خودسرپرست، مراکز آموزش، توانبخشی و حرفه آموزی معلولان ذهنی و کودکان نابینا، کم بینا، کم شنوا و ناشنوا و سایر مراکز و اماکنی که بتوانند در خدمت مددجویان سازمانهای حمایتی بهزیستی کشور قرار گیرند.

 

انواع فعالیت های سازمان های خیریه

همانطور که اشاره شد، موسسات خیریه به انجام فعالیت های مختلفی از قبیل امداد رسانی به فقرا و افراد کم توان، ایجاد و مدیریت بنا های تاریخی و ساختمان های عمومی، ارتقاء جامعه با ارائه خدمات اجتماعی، دفاع از امنیت عمومی، کودکان، حقوق مدنی و از بین بردن تعصبات و تبعیض و دیگر فعالیت های اجتماعی می پردازند.

 

منبع: نیکوکاران شریف

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۷
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

جایگاه نیکوکاری در ادیان - زرتشت

 

نشان فروهر - نماد زرتشت

 

چهاردهم اسفند ماه هر سال به عنوان جشن نیکوکاری نامگذاری شده است. این جشن در گاه شماری زرتشتی ‌که هر روز آن نامی برای خود دارند،"وَرَهرام"روز نام دارد. وَرَهرام نام یکی از روزهای خجسته در آیین زرتشتی و هنگامی است که در هر ماه زرتشتیان به نیایشگاهی که به نام شاورهرام ایزد نیز معروف گشته است رفته ضمن نیایش خداوند یکتا به داد و دهش نیز می پردازند. چهاردهم اسفند، آخرین روز ورهرام در هر سال است که روز نیکوکاری نیز نام گرفته است. داد و دهش در فرهنگ نیاکان ما از دیرباز جایگاه ویژه یی داشته است. 

بینش اشوزرتشت بر مبنای نیکی و نیکوکاری استوار شده است. این آموزگار راستی از انسان ها می خواهد تا در زندگی دیگران نیز نقش سازنده و نیک داشته باشند و به همین روی در پیامش "خوشبختی را از آن کسی می داند که در پی خرسندی دیگران باشند."

اشوزرتشت پیروانش را به یک پیشی جویی(مسابقه) و رقابت در نیکوکاری سفارش می کند: "...هر یک از شما ، باید در کردار نیک از دیگری پیشی جوید و با این روش زندگی خود را خوش و خرم سازد". گات ها، هات 53، بند 5 

در این بینش، انسان با پیمودن گاه های رازوزی(راه عرفان) بر آن است تا به خداوند نزدیک شود و با همین انگیزه باید برخی از ویژگی های پروردگار را در خود پرورش دهد. یکی از ویژگی های اهورایی، بخشندگی و داد و دهش بی پایان است. 

از این رو، هر فرد نیز با پرداختن به نیکوکاری و داد و دهش که در بینش آموزگارش سفارش شده است، خشنودی اهورامزدا و روان آفرینش را فراهم خواهد کرد. 

در پیام اشوزرتشت آمده است : "داد و دهش را که پسند اهورامزدا و از نیکوکاری است، از نیازمندان دریغ مدارید." 

از یکسو دهش و نیکوکاری در فرهنگ زرتشتی کاری از روی نظم و حساب است. زیرا دهشمند بایستی کردار نیک خود را برای ارزش آن انجام دهد و باور داشته باشد که این عمل در ساختار آفرینش لازم و همراهی با بخشش نیک اهورایی است. به عبارتی دیگر، دهشمند برای ارزش و جایگاه کار نیک باید به نیکی روی آورد و دهش او، برای خودنمایی و رسیدن به مقام و جایگاه مادی دیگری نباشد.

در سرود" اشم وهو" که یکی از سرودهای ارزشمند اوستا است(هات 27 یسنا) آمده: اَشِم. وُهو. وَهیشتِم اَستی. اوشتا اَستی. اوشتا اهمایی. هیَت اَشایی. وَهیشتایی. اَشِم. برگردان آن:

اشویی(پیوستن به راستی ونیکوکاری) بهترین است. رسیدن به روشنایی و خوشبختی است. این خرسندی برای کسی است که برای ارزش اشویی نیکوکار گردد. انسان باید همراه با نظم اشا که هنجار و قانون جاودانه راستی در هستی است، همراه شود و در انجام نیکوکاری خود، تنها به پویندگی و بالندگی ارزش های انسانی چشم داشته باشد.

از سوی دیگر آیین زرتشت با دریوزگی و بیکاری مخالف است. او انسان های کاهل و کسانی که توانایی کار و کوشش دارند، ولی عادت به تنبلی کرده، ریاضت کشی و گدایی را برگزیده تا از دسترنج دیگران بهره مند شوند، نمی پسندد و یکی از روش های نیکوکاری را، ایجاد کار برای بیکاران می داند:

- "بیکاران را که اندام سالم دارند و توانایی انجام کار، به کار وادار سازید." 

- "به اندازه یی کار به نیازمندان رسانید، تا بیکار و بدکار نمانند." 

بزرگمهر، وزیر خردمند انوشیروان در نوشته خود "یادگار بزرگمهر" در ارزش نیکوکاری چنین می گوید: "چون دارایی گیتی، همه زودگذر و تباه شدنی و از میان رفتنی است، کسی که سزاوار داشتن است، یزدان با دهش نیکش بر او، فّر و بزرگی بخشد... توانگر گردد و از او کارهای بزرگ برآید. دارایی فراوان اندوزد، برترین جایگاه را گیرد و به بزرگی و شکوه رسد. او زندگیش دراز، فرزندش فراوان و نیکو، سخنش گیرا و دهش های نیکش به کار باشد." 

آذرباد مارا سپند، موبد دانشمند دوران ساسانی برای پسرش که زرتشت نام داشت اندرزهایی نوشت که بخشی از آن درباره نیکوکاری است:

"پسرم نیکوکار باش... تا آنجا که می توانی از دارایی ات، داد و دهش کن، دل را شاد ساز، تا یزدان نیکی تو را بیفزاید..." 

"پسرم بشنو، تو را می گویم... 

بهترین بخشش ها دانش و خرد است، زیرا دارایی و خواسته پایان پذیر است و دانش و خرد پایدار...

به کار نیک گرای؛ زیرا هر که نیکی کند پاداش نیک یابد." 

نیکو کاری و داد و دهش اکنون همانند گذشته در سنت و فرهنگ زرتشتیان به سه شیوه انجام می گیرد:

1 - نیاز

2 - اشوداد

3 - گهنبار خوانی

در شیوه نیاز، نیکوکار نسبت به توان مالی خود به صورت نقدی یا به صورت فرآورده های خوراکی و پوشاکی، دهش خود را در اختیار سازمان ها و انجمن های خیریه قرار می دهد تا موبد یا سامانگر آگاه به خواسته جامعه آن را در اختیار نیازمندان قرار دهد. در این نگرش، دهشمندی به صورت همگانی انجام می گیرد و بیگمان موجب گداپروری و تنبلی بین نیازمندان نخواهد شد. 

در روش اشوداد، دهشمندی با پرداخت پول و چیزهای جابه جا شدنی نیست. نیاکان ما هدایای خود را به صورت اشوداد(وقف) که شامل زمین، خانه یا کشتزار بوده در اختیار نیایشگاه و ارگان ها قرار می دادند تا گردانندگان این مراکز که کارشان ساماندهی به اشودادها بوده از بهره چنین دارایی هایی، برای سودرسانی به نیازمندان بهره گیرند. 

گهنبار: برگزاری جشن هایی است که شش چَهره(نوبت) در سال برگزار می شود و هر چَهره پنج روز ادامه دارد. در روزهای ویژه گهنبار، هر زرتشتی نسبت به توانمندی مالی خود به داد و دهش می پردازد. در اینگونه نیکوکاری دهشمند با تهیه نان، خوراکی های سنتی، میوه های گوناگون، آجیل و خشکبار در خانه خود و یا در تالار یک نیایشگاه، با فراخوان همگانی، چشم به راه مهمانان است تا از خوان او بهره مند شوند و از خوراکی های سنتی و لُرک(آجیل گهنبار) که فراهم شده به نسبت مساوی بهره مند شوند. گاهنبار که گونه ای از جشن نیکوکاری است پیوسته با سرور و شادمانی همراه بوده و در آن نیازمند و بی نیاز در کنار یکدیگر باشنده بودند و از داد و دهش ها بهره می گرفتند. 

نسک نامه:

1. ستوت یسن، گاتهای اشوزرتشت و سرودهای وابسته به آن، علی اکبر جعفری، تهران انتشارات فروهر1359 

2. نیکوکاری، دادودهش در ایران باستان، برهان ابن یوسف، تهران، انتشارات فروهر 1357 
اندرزنامه بزرگمهر حکیم، برگردان، دکتر فرهاد آبادانی 

3. اندرز آذرباد ماراسپندان، برگردان دکتر ماهیار نوابی

4. Association d'Etude Mondiale du Zoroastrisme

 

منبع: بخش پاسخگویی به سوالات سایتِ انجمن جهانی زرتشتیان

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۲۴
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

خوبی هایمان را با گناه مخلوط نکنیم! / روایتی شنیدنی از امام پنجم (علیه السلام)

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۰۲
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

جایگاه نیکوکاری در ادیان » اسلام » خیر از منظر قرآن کریم

 رب العالمین - خدا - پروردگار - اسلام - کعبه - قبله

 

قرآن کریم گاه خیر و شر را به طور مطلق و گاه مصادیق جزیى و راه رسیدن به آن مقصد نهایى و خیر اعلى را بیان مى کند. مثلاً در زمینه ىِ نگرش کلى به خیرات و شرورى که در صحنه ىِ زندگى انسان با آن مواجه است، مى فرماید: نبلُوکُم بالشّرِ و الخیر فتنةً و الینا ترجعون؛(48) ما شما را به بد و نیک [روزگار] مبتلا مى کنیم تا بیازماییم و بازگشت شما به سوى ماست.

در جاى دیگر مى فرماید: لَمثوبةٌ عنداللّه خیرٌ؛(49) پاداشى که نزد خداست، بهتر است.

و یا مى فرماید: ما عنداللّه ِ خیرٌ؛(50) آنچه نزد خداست، بهتر است.

در این گونه آیات آنچه که نزد خداست که همان پاداش و جزاى نیک باشد، خیر و پسندیده تر شمرده شده است و این معنا در چند جاى قرآن تکرار گردیده است. قرآن این بینش کلى را در مقابل دنیاگرایى عده اى دیگر مطرح مى کند. مثلاً در سوره ىِ جمعه مى فرماید: وقتى مردم تجارتى یا سرگرمى هاى فریبنده ىِ دنیا را ببینند، به سوى آن مى شتابند و تو را تنها مى گذارند، بگو آنچه نزد خداست، از لهو و تجارت بهتر است.(51)

یا در سوره ىِ قصص مى فرماید: آنچه از نعمت هاى دنیا به شما داده شده، کالاى فانى و زینت زندگى دنیاست؛ در حالى که آنچه نزد خداست، نیکوتر و پایدارتر است. آیا تعقل نمى کنید؟(52)

نظیر این معنا در همین سوره و سوره هاى فرقان و یوسف تکرار شده است. قرآن ضمن مقایسه دنیا و آخرت، بهشت جاویدان و پاداش الهى را از مال و مقام و بهره هاى دنیایى بهتر و برتر مى شمارد و مى فرماید: سراى قیامت و زندگى اخروى براى متقین بهتر است.(53)

در زمینه ىِ مصادیق عینى و جزئى خیر چند دسته آیات به چشم مى خورد: دسته اى از آیات قرآن به جنبه ىِ بینش و نگرش انسان و دسته ىِ دیگر به جنبه ىِ عمل آدمى و دسته ىِ سوم به اخلاق او نظر دارند.

 

آیات مربوط به هستى شناسى و جهان بینى توحیدى

برخى از این آیات نسبت به بعضى دیگر کلى ترند. مثلاً در سوره ىِ بقره آمده است: یؤتى الحکمةُ مَنْ یؤتَ الحکمةَ فقد اوُتِىَ خیرا کثیرا و ما یذکَّرُ الاّ اوُلوُ الألبابْ(54) خدا هر کس را بخواهد، حکمت (درستى و استقامت در اندیشه و اتقان در عمل) عنایت مى کند و کسى را که خداى سبحان حکمت ببخشد، خیر کثیر به او داده است و این حقیقت را جز خردمندان در نمى یابند.

امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى فرمایند: حکمت چراغ معرفت و میزان تقوا و ثمره ىِ صدق است و خداوند هیچ نعمتى، بزرگتر و با ارزش تر و پسندیده تر و والاتر از حکمت قلبى به بنده اى نبخشیده است...(55)

در آیات دیگر مصدایق حکمت را بیان مى فرماید:

1. توحید: حضرت یوسف(علیه السلام) در زندان به دو رفیق زندانیش مى فرماید: ءَ اربابٌ متفرقون خیرٌ امِ اللّه الواحد القَهّار؛(56) آیا خدایان متفرق بهترند یا خداى یگانه و قاهر و غالب بر همه هستى.

و در سوره ىِ نمل مى فرماید: اللّه ُ خیرٌ اَمّا یُشرکون؛(57) خدا بهتر است یا آنچه را شریک او مى گیرید؟

و در سوره ىِ نساء خطاب به مسیحیان مى فرماید: به تثلیث (اَب و اِبن و روح القدس) قائل نشوید. این سخن شرک آمیز را کنار بگذارید که شما را جز خداى یکتا خدایى نیست(58).

2. ایمان به خدا و رسول: قرآن کریم در سوره ىِ صفّ مسلمانان را به تجارتى سودمند که رهاننده از عذاب آخرت است، دعوت مى کند و مى فرماید: تومنون باللّه و رسوله... ذلکُم خیرٌ لکم ان کنتم تعلمون؛(59) به خدا و رسولش ایمان آورید... این براى شما بهتر و نیکوتر است؛ اگر آگاه باشید.

بدیهى است که ایمان به رسول خدا، ایمان به آنچه را که او از جانب خدا آورده است، لازم دارد؛ بر این اساس چنان که ایمان به رسول خیر است، ایمان به قیامت و حشر و ملائکه نیز خیر است؛ به همین رو مى فرماید: نیکى آن نیست که رویتان را به سوى مشرق یا مغرب کنید، نیکى ایمان به خدا و روز قیامت و ملائکه و کتاب اللّه و انبیاى الهى و... است.(60)

پس مجموعه امورى که به جنبه ىِ اعتقادى و بینشى انسان مربوط مى شود، خیراتى اند که در حکمت نظرى مربوط مى شود.

 

آیات مربوط به جنبه هاى عملى و افعال انسان

این آیات نیز گاه به طور عام دعوت به خیر مى کند و مى فرماید: فاستبقوا الخیرات(61)؛ به سوى خیرات بشتابید.

و گاه به طور خاص به خیر فرا مى خواند. این دسته از خیرات را مى توان در چند مجموعه ىِ کوچک تر جاى داد.

1ـ خیرات عبادى:

قرآن کریم گاه به طور کلى عبادت و اطاعت خداى سبحان را خیر مى خواند و گاه مصادیق عبادت را بر مى شمارد. در مورد اول مى فرماید: و ابراهیمَ اذ قال لِقومه اعبدُوا اللّه َ و اتّقوُهُ ذلکُم خیرٌ لکُم ان کنتم تعلمون.(62) و ابراهیم به قومش فرمود: خدا را عبادت کنید و از او پروا داشته باشید. این براى شما نیکوتر است، اگر بدانید.

در زمینه ىِ این آیه و مانند آن دو نکته شایسته یادآورى است:

- اول این که خیر در این گونه آیات باید به معناى صفت مشبهه معنا شود؛ چون در عبادت غیر خدا هیچ حُسنى نیست تا عبادت خدا اَحسَن و اخیر باشد.

- دوم این که کسانى خوبى و ارزش والاى ایمان و عبادت خدا را درک مى کنند که اهل آگاهى و دانایى باشند.

آیاتى که مصادیق عبادت را خیر مى خوانند، به این شرح است:

در زمینه ىِ نماز جمعه آمده است: اى مؤمنان وقتى براى اقامه ىِ نماز جمعه فرا خوانده شدید، به ذکر خدا بشتابید. این براى شما نیکوتر است، اگر بدانید.(63)

در خصوص روزه آمده است: اَن تصوموا خیرٌ لکُمْ ان کنتم تعلمُون؛(64) این که روزه بگیرید، براى شما بهتر است.

این آیه ىِ شریفه در مورد مسافران و بیماران و کسانى است که توانایى روزه دارى ندارند. در این آیه قضاى روزه را به جا آوردن از طعام به مساکین دادن بهتر دانسته شده است.

2. خیرات اقتصادى:

خداى سبحان یکى از مصادیق بارز خیر را «مال و ثروت» خوانده است. البته مالى که از راه حلال و موازین شرعى به تصرف و تملک درآمده باشد. راغب اصفهانى با استناد به آیه ىِ شریفه ىِ «ان ترکَ خیرا»(65) که در طى آن، ارث از مصادیق خیر خوانده شده، مى نویسد: «خیرا اى مالاً» و برخى از علما گفتند: وقتى به مال خیر گفته مى شود که بسیار بوده و از راه پاک به دست آمده باشد.(66)

یکى دیگر از آیاتى که در آن مال خیر خوانده شده، این آیه است: و ما تنفقوا من خیرٍ فان اللّه به علیهم؛(67) هر مالى را که انفاق مى کنید، خداوند به آن آگاه است.

یکى از مصادیق بارز خیرات مالى، انفاق کردن و صدقه دادن در راه خداست. خداى تعالى در زمینه ىِ صدقه مى فرماید: این که آشکارا صدقه بدهید، خوب است؛ اما اگر آن را پنهانى به فقیران برسانید، بهتر و نیکوتر است.

دیگر از مصادیق خیر اقتصادى پرداخت زکات و قرض دادن است؛ چنان که خداوند مى فرماید: و اقیموا الصلوة و اتو الزکوة و اقرضوا اللّه َ قرضا حَسَنا و ما تقدّموا لاِءنفسکم من خیرٍ تجِدُوهُ عنداللّه هو خیرا و اعظمُ اجرا؛ نماز را به پا دارید و زکات بدهید و به خاطر خدا به بندگان خدا قرض بدهید و [بدانید] آنچه از خیرات براى خودتان پیش مى فرستید، آن را نزد خدا مى یابید. این براى شما بهتر و اجرش بزرگتر است.

دیگر از مصادیق خیر اقتصادى، انفاق و تأدیه ىِ حقوق ارحام و خویشان و مسکینان و در راه ماندگان است و خداوند این عمل را براى کسانى که مشتاق لقاى پروردگارند، بهتر و ارزنده تر مى داند و آنان را به سعادت و رستگارى مژده مى دهد.(68)

رعایت قسط و عدل در معامله از دیگر مصادیق خیرات اقتصادى است. وقتى حضرت شعیب(علیه السلام) در شهر مدین با کم فروشى مردم در معاملاتشان مواجه شد، آنان را به قسط دعوت کرد، و نصیحت کرد که در پیمانه کم نگذارید و فرمود: این عمل خیر و پسندیده است؛ وگرنه فساد در زمین و عذاب در آخرت به همراه دارد.(69)

3. جهاد در راه خدا:

یکى از اعمالى که در قرآن کریم از مصادیق خیرات به شمار رفته، جهاد در راه خدا با جان و مال است؛ چنان که خداوند مى فرماید: تجاهدُون فى سبیل اللّه بأموالکم و أنفسکم ذلکم خیرٌ لکم...(70) در راه خدا با مالتان و جانتان جهاد کنید. این براى شما بهتر است.(71)

نتیجه ىِ جهاد در راه خدا براى مجاهد چه بر دشمن غلبه کند و چه کشته شود، خیر است؛ چنان که خدا به رسول اکرم(ص) مى آموزد که به منافقانى که ماندن در خانه را بر جهاد ترجیح مى دادند و پیروزى مسلمانان را خوش نمى داشتند، بگوید: قل هل تربَّصُون بنا الاّ اِحْدىَ الحُسنَیین؛(72) بگو اى پیامبر آیا شما منافقان جز یکى از دو نیکویى چیزى را بر ما انتظار مى برید.

علامه طباطبایى در تفسیرش این دو حسنه را به غلبه بر دشمن همراه با غنیمت و شهادت در راه خدا معنا نموده اند(73) و هر دو براى انسان مؤمن خیرند.

4. باقیات صالحات:

در دو آیه ىِ شریفه(74) اعمال صالحى که ثمره ىِ آن جاودانى باشد، خیر خوانده شد.(75)
باقیات صالحات در آیات شریفه در بعضى روایات، بر نمازهاى پنجگانه و نماز شب و اعمال حج و روزه ماه رمضان و تسبیحات اربعه و مودت اهل بیت و فرزندان صالح تفسیر و تطبیق شده است.

به هر حال باقیات صالحات آن چنان گسترده است که هر گفتار، کردار و عمل شایسته اى را که اثر و برکتش نصیب جامعه شود، در بر مى گیرد.(76)

آنچه آمد، در این آیه یاد شده است: الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربَّک ثوابا و خیرٌ املاً؛(77) باقیات صالحات در نزد پروردگار نیکوپاداش تر و امیدبخش تر از هر چیز است.

این عبارت در سوره ىِ مریم هم تکرار شده با این تفاوت که در سوره ىِ مریم به جاى جمله ىِ اخیر، جمله ىِ «خیرٌ مرَدّا»ـ یعنى خوش فرجام تر ـ آمده است.

5. توبه:

یکى از امورى که از مصادیق خیر خوانده شده است، توبه است. خداى تعالى مى فرماید:

فان یَتُوبوا یَکُ خیرا لَهُم(78)؛ اگر به سوى خدا باز گردند، بر ایشان بهتر و نیکوتر است.

مقام توبه در نزد خداى سبحان آن قدر باارزش است که مى فرماید: آنهایى که مرتکب بدى ها شدند، سپس توبه کرده، ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بدى هایشان را به خوبى بدل مى کنیم که خداوند آمرزنده و مهربان است.(79)

6. خیر اخلاقى:

یکى دیگر از مهم ترین مصادیق خیر، خیر اخلاقى است. اخلاق قرآنى مبتنى بر نگرش کلى قرآن درباره ىِ هستى است. همان گونه که در جهان بینى قرآنى مبدأ و مقصد هستى خداست،(80) خیر هم به طور مطلق در دست اوست؛(81)

بر این اساس، اخلاق مورد نظر اسلام بر مبناى تقواى الهى شکل مى گیرد؛ یعنى با تقواى الهى مى توان به خیر اخلاقى دست یافت؛ چنان که خداى تعالى فرمود: لباس التقوى ذلک خیر؛(82) پوشش تقوا بهترین پوشش است.

پیش تر سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) به قومش را یادآور شدیم که به آنان فرمود: اُعبُدُوا اللّه و اتّقُوهُ ذلِکُم خیرٌ لکم؛(83) خدا را عبادت کنید و از او پروا کنید. آن براى شما خیر است...

بعد از معرفت خدا و عبادت او، مهم ترین چیز تقواى الهى است، و بر این مبناست که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرمایند: خیر دنیا و آخرت در دو خصلت نهفته است: بى نیازى از مردم و تقواى الهى.(84)

و در کلام دلنشین دیگری مى فرمایند: التّقى سائق الى کل خیر؛(85) تقوا، انسان را به هر خیرى سوق مى دهد.

بنابراین هر فعل اخلاقى که بر مبناى تقواى الهى صورت پذیرفته باشد، خیر و در امتداد رسیدن انسان به خیر اعلى است.

اینک نمونه هایى از آنها را بررسى مى کنیم:

6.1. صبر و پایدارى در مشکلات: خداى سبحان در سوره ىِ نمل مى فرماید: اگر کسى (بر شما ستمى روا داشت و) شما را به عقوبتى گرفتار کرد، شما هم مى توانید، مقابله کنید؛ اما اگر (در عین توانایى بر انتقام) صبر پیشه کنید(و از او درگذرید)، این براى صابران بهتر و نیکوتر است.(86)

در سوره ىِ نساء به جوانان مؤمن توصیه مى شود که اگر در مقابل غرائز جنسى صبر کرده، عفت و پاکدامنى در پیش گیرند تا خداوند توانایى اختیار همسر پاکدامن و آزاده را به آنها عنایت فرماید، بهتر و نیکوتر است؛(87) و اَن تصبروا خیرٌ لکم و اللّه غفورٌ رحیم؛ اگر صبر پیشه کنید(و بر هیجان شهوت فائق آیید)، براى شما بهتر و پسندیده تر است.(88)

6.2. صلح و مدارا و ایجاد آرامش و امنیت اجتماعى: هسته ىِ مرکزى هر جامعه اى خانواده است؛ اما خداى تعالى مى فرماید: اگر زنى از شوهرش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نیست که از راه صلح با یکدیگر، صلح کنند که صلح بهتر است.(89)

و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) براى دفع خصومت ها و ایجاد آرامش مى فرمایند: من دفع الشّرَ بالخیر غَلَب؛ کسى که بدى را به خوبى پاسخ دهد، پیروز است.

و امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: مجاملة الناس ثُلث العقل؛(90) خوش رفتارى و مدارا با مردم یک سوم خردمندى است.

6.3. امر به معروف و نهى از منکر: یکى دیگر از مصادیق خیر به ویژه در اخلاق اجتماعى احساس مسئولیت کردن نسبت به تک تک افراد جامعه است؛ به این معنا که وقتى کسى دید منکرى انجام مى شود و معروفى بر زمین مانده است، باید براى پیش گیرى از منکر و انجام معروف بر زمین مانده، تلاش کند.

قرآن کریم هم امر به معروف و نهى از منکر و هم آمران به معروف و ناهیان از منکر را از مصادیق خیر مى شمارد؛ چنان که در آیه ىِ 104 آل عمران مى فرماید: و لتکن منکم اُمّةٌ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و یهنون عن المنکر و اولئک هُمُ المفلحون. باید گروهى از شما به خیر و صلاح دعوت کنند و به کار پسندیده امر و از کار ناپسند نهى کنند.

سپس در آیه ىِ 109 همین سوره مى فرماید: کنتم خیرامةٍ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهَوُن عن المنکر. شما بهترین امتى هستید که از میان مردم برخاستید تا مردم را به کارهاى پسندیده امر مى کنید و از زشتى ها باز مى دارید.

6.4. رعایت آداب اجتماعى معاشرت: در صدر اسلام برخى از تازه مسلمانان ادب اجتماعى معاشرت با پیامبر(ص) را رعایت نمى کردند و آن حضرت را از پشت دیوار خانه، با صداى بلند مى خواندند. خداوند این عمل را نکوهش کرده(91) و مى فرماید: و لو انّهُم صبروا حتّى تَخْرُجَ الیهم لکان خیرا لَهُم. اگر اینان صبر کنند تا خودت به سوى آنان بیرون شوى، براى آنان بهتر و نیکوتر است.

بدیهى است که رعایت ادب معاشرت به رسول اللّه(ص) اختصاص ندارد؛ بلکه ائمه ىِ معصومین و نزدیکان رسول اللّه(ص) و ائمه(علیهم السلام) و پیشگامان علم و ایمان را هم باید گرامى داشت. خداى سبحان به پیامبرش امر فرمود که به مردم بگوید: لااسئلکم علیه اجراً الاَّ المودة فى القربى(92) من در مقابل رسالت جز دوستى با خویشاوندانم از شما مزدى نمى خواهم.

احترام و تکریم بزرگان نیز از مصادیق خیر اخلاقى است. از امام صادق(ع) نقل شده است: بزرگداشت سپید موى مؤمن بزرگداشت خداى سبحان است...(93)

از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده است: وقتى کریم قومى بر شما وارد شد، او را اکرام کنید.(94)

6.5. عفاف: یکى دیگر از مصادیق اخلاق اجتماعى که قرآن کریم آن را خیر شمرده، عفاف است. خداى سبحان بر زنان سالخورده حجاب را الزامى نکرده است؛ اما در عین حال پوشش را براى آنها بهتر دانسته است؛ چنان که مى فرماید: و ان یَسْتَعفِفْن خیرٌ لَهُنَّ؛(95) صلاحشان در عفاف و پوشیدگى است.

6.6. گفتار نیک: یکى از مصادیق خیر اخلاقى گفتار نیک و بیان پسندیده است و این در نزد خداى از صدقه دادنى که در پى آن آزار و رنجش سائل باشد، بهتر و نیکوتر است.(96)

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در همین زمینه مى فرمایند: همه ى خیر در سه خصلت جمع شده است: نگریستن که در آن عبرت باشد، سکوتى که در آن تفکر باشد و کلامى که همراه با یاد خدا باشد[تا لغو و بیهوده نگوید].(97)

و در جاى دیگر مى فرمایند: قولو الخیر تُعرَفوا به؛(98) از خیر و نیکى سخن بگویید تا بدان شناخته شوید.

7. شعائر الهى

قرآن کریم برخى از شعائر را معرفى کرده و آنها را خیر نامیده است. حج و اعمال مخصوص آن مثل حلق، تقصیر، رمى جمرات، سعى صفا و مروه، و قربانى از آن جمله است. این امور راز و رمزگونه که براى انسان وضع شده اند تا از طریق آنها بندگى خود را آشکار سازد، در سوره ىِ حج «حرمات اللّه»(99) و «شعائراللّه »(100) خوانده شده و از مصادیق خیر(101) و نشانه ىِ تقواى قلبى به شمار رفته است: من یُعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب؛(102) بزرگداشت شعائر الهى نشانه ىِ تقواى قلبى است.

نکته شایسته توجه رابطه ىِ این اعمال ظاهرى با تقواى قلبى است: کسى با همه ىِ وجودش شعائر الهى را بزرگ مى شمارد که تقواى الهى داشته باشد؛ چنان که در چند آیه ىِ بعد، پس از آن که مى فرماید:«قربانى کردن را از شعائر حج مقرر داشتیم که در آن خیراتى براى شما نهفته است»، مى فرماید: «از گوشت و خون قربانى چیزى به خدا نمى رسد»؛ یعنى اینها براى خدا ارزشى ندارد. آنچه براى او ارزش دارد، تقواى شماست.(103)

پس تعظیم شعائر آنگاه خیر است که موجب توشه ىِ سیر الى اللّه یعنى تقوا و پرهیزکارى شود. و الاّ ظواهرى بى روح و معنا بیشتر نخواهد بود.

همان گونه که اشاره شد، بسیارى از اعمال حج، شعائرى هستند که گویاى رمز بندگى اند؛ مانند سعى صفا و مروه. خداوند مى فرماید: ان الصفا و المروة من شعائر اللّه فمن حج البیت او اعتَمَرَ فلاجناح علیه ان یطوف بهما و من تطوَّعَ خیرا فان اللّه َ شاکر علیهم(104) صفا و مروه از شعائر الهى اند؛ پس کسى که حج گزارد یا عمره به جاى آورد، بر او باکى نیست که سعى صفا و مروه کند و هرکس به سوى خیر بشتابد، خدا به او پاداش نیک دهد که او به همه چیز آگاه است.

یکى دیگر از شعائرى که قرآن به صراحت از آن نام مى برد، قربانى کردن است که مى فرماید: و البُدنَ جعلناها لکُم من شعائر الله لکُم فیها خیرٌ.

اینها دو نمونه از شعائر الهى اند که از مصادیق خیر شمرده شده اند. برخى از مفسرین گفته اند: تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آیین او مى اندازد، شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه ىِ تقواى قلبى است.(105)

 

اخیار(نیکان) در قرآن

قرآن کریم علاوه بر آن که به انجام فعل خیر تحریض مى کند(106) و یکى از نشانه های صالحین را شتافتن در خیرات(107) مى داند، انسان هاى بزرگ تاریخ را که همواره براى انجام خیرات بر دیگران پیشى مى گرفتند، الگوهاى خیر یا اخیار معرفى مى کند؛ چنان که در سوره هاى انبیاء و ص تعدادى از پیامبران الهى را که شتابندگان در خیرات بوده اند با وصف «اخیار» معرفى مى کند. در سوره «ص» مى فرماید: و اذکر عبادنا ابراهیمَ و اسحق و یعقوبَ... انهم عندنا لَمِن المُصطفین الاخیار و اذکرُ اسماعیلَ و الیَسَعَ و ذالکفلِ و کُلّ من الاخیار. اى پیامبر، بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که آنها از بندگان برگزیده و خوبان نزد مایند و یاد کن از اسماعیل و یسع و ذاالکفل که همه از نیکان بودند.

در سوره ىِ انبیا نیز ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب را از کسانى که افعال خیر به آنها الهام شده(108) و زکریا و همسرش و یحیى را از کسانى که در انجام کارهاى خیر سرعت مى گرفتند، معرفى مى نماید.(109)
البته خداى سبحان الگوهاى مصادیق خیر را در جاى جاى قرآن معرفى نموده است. یوسف الگوى عفاف و جهاد با نفس، ایوب الگوى صبر بر شدائد، لقمان الگوى حکمت، ابراهیم قهرمان توحید، رسول اکرم الگوى تمام نماى انسان کامل(110) و...

 

امور تهى از خیر

قرآن برخى از امورى را هم که خیرى در آنها نیست، ذکر نموده است؛ از آن جمله:

ـ مال و فرزند: مال و فرزند طیّب خیر است؛ اما وقتى در جهت خدا نباشند، هیچ خیرى در آنها نیست؛

چنان که مى فرماید: آیا مى پندارند با مال و فرزندان که به آنان یارى مى کنیم، به سود آنان به خیرات مى شتابیم؟ (نه)؛ بلکه نمى فهمند.(111)

- نجوا کردن(به راز سخن گفتن): خداى سبحان در سوره ىِ نساء مى فرماید: لا خیر فى کثیرٍ من نجویهُمْ الاّ من امر بَصَدَقةٍ او معروفٍ او اصلاحٍ بین الناس...(112)؛ در بسیارى از رازگویى هاى آنها خیر نیست؛ مگر آن که به صدقه دادن یا نیکى کردن یا اصلاح کردن میان مردم فرمان دهد...

اینها نمونه هایى از آیاتى است که در آنها بعضى امور فاقد خیر خوانده شده است.

 

در پایان چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:

اولاً، هیچ کار خیرى را نباید کوچک شمرد. بسا کارى که در نظر حقیر آید؛ اما در نزد خدا بسیار با عظمت باشد؛ چنان که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرماید: افعلوا الخیر و لاتحقروا منه شیئا فانَّ صغیره کبیرٌ و قلیله کثیرٌ. هر کار خیرى را به انجام برسانید و هیچ یک را کوچک نشمارید؛ زیرا کوچک آن بزرگ و کم آن بسیار است.

ثانیا، در انجام کار نیک باید بر دیگران سبقت گرفت و کارى را که انجامش بر عهده ىِ ماست، نباید به دیگرى واگذار کرد؛ چنان که قرآن کریم مى فرماید: فاستبقوا الخیرات؛(113) در امور خیر بر هم پیشى گیرد.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرمایند: و لایقولَنَّ أَحَدُکم انَّ احدا اولى بفعل الخیر منى. هیچ یک از شما نگوید، دیگرى در انجام خیر بر من سزاوارتر است.

چون به فرموده ىِ آن حضرت، خیر و شر اهلى دارد که اگر شما آنها را واگذارید، اهلش انجام خواهند داد.
ثالثا، ظهور اعمال خیر در روز بازپسین است؛ چنان که خداوند در سوره ىِ زلزال مى فرماید: فَمَنْ یعمل مثقال ذرةٍ خیرا یَرَهُ؛(114) هر که ذره اى کار نیک و خیر انجام دهد، آن را روز بازپسین مى بیند.

نکته زیبایى که در آیه ىِ شریفه نهفته است، این است که انسان خود عمل را مى بیند و مؤمن از عمل خیرش مسرور مى شود و جزاى خیر، ثمره ىِ اعمال و اعتقادات خیر است.

 

خلاصه و نتیجه

مباحثى که آمد، به این شرح تلخیص و نتیجه گیرى مى شود:

1. مفهوم خیر مثل مفهوم وجود از آشناترین مفاهیم، اما حقیقت آن از پوشیده ترین مفاهیم است.

2. همه ىِ موجودات خواهان خیر و کمال خویش هستند؛ اما انسان در تشخیص مصداق خیر، علاوه بر این که به هدایت عقل و خرد خویش نیازمند است، به هدایت تشریعى پیامبران نیز نیاز دارد.

3. قرآن کریم زیباتر و کامل تر از همه ىِ حکیمان و فیلسوفان و علماى اخلاق مصادیق خیر حقیقى را براى انسان تبیین نموده است.

4. پاره اى از امور به طور مطلق خیرند و پاره اى از امور خیر و شرشان نسبى است.

5. از دیدگاه هستى شناسى و جهان بینى توحیدى، هر موجودى از آن حیث که فیض الهى است، خیر است و شریّت امور به جنبه هاى فقر و نقص موجودات برمى گردد.

6. از دیدگاه قرآن هر فعلى که در جهت تحصیل رضا و رضوان الهى باشد و شارع تحقق آن را امضا کرده باشد، خیر و در جهت سعادت انسان است.

7. بینش ها و هم کُنش هاىِ انسان مشمول خیر و شر مى شود.

8. قرآن علاوه بر معرفى مصادیق خیر، الگوهاى خیرات را هم معرفى کرده است.

9. هیچ کار خیرى را نباید حقیر و کوچک شمرد. هر عمل خیرى که با اخلاص همراه باشد، بزرگ است.

10. در انجام کار خیر باید بر دیگران سبقت گرفت.

 

پى نوشت ها:

48. انبیا، 35 و جوهرى؛ پیشین

49. قصص 80

50. آل عمران، 198؛ جمعه، 11؛ قصص، 6

51. رک: جمعه، 11

52. رک: قصص، 60

53. رک: اعراف، 169؛ نسا، 77؛ یوسف، 109

54. بقره، 269

55. مصباح الشریعة، بیروت، 1403، ص 198

56. یوسف، 39

57. نمل، 59

58. رک: نسا، 171

59. صف، 11

60. رک: بقره، 177

61. بقره، 147؛ مائده، 48

62. عنکبوت، 16

63. جمعه، 9

64. بقره، 184

65. همان، 180

66. راغب اصفهانى؛ مفردات، ماده ىِ خیر

67. بقره، 273

68. فآتِ ذالقربى حَقّهُ و المسکین و ابن السبیل ذلک خیرُ للذین یریدُون وجه اللّه و اولئک هم
المفلحون... روم 37

69. رک: هود، 83 ـ 86

70. صف، 11

71. همان

72. توبه، 52

73. علامه طباطبایى؛ المیزان، ج9، ص 318

74. کهف، 46؛ مریم، 76

75. علامه طباطبایى؛ المیزان، ج13، ص 315

76. رک: ناصر مکارم؛ گزیده ىِ تفسیر نمونه، ج3، ص 47

77. مریم، 77

78. توبه، 74

79. فرقان، 17

80. انا للّه و انا الیه راجعون[بقره، 156].

81. و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر[آل عمران، 26]؛ خدایا تو هرکه را بخواهى عزیز دارى و هر که شایسته نباشد، ذلیل مى کنى و خیر به دست توست و تو بر هر کار توانایى.

82. اعراف، 26

83. عنکبوت، 16

84. ناظم زاده؛ جلوه هاى حکمت، ص 216

85. همان

86. نمل، 126

87. نسا، 25

88. بقره، 221

89. نسا، 128

90. کلینى؛ اصول کافى، ج4، ص457، ترجمه ىِ سیدهاشم رسولى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى

91. رک: حجرات، 4

92. شورى، 23

93. اصول کافى، ج4، ص478

94. همان، ص479

95. نور، 60

96. رک: بقره، 263

97. شیخ صدوق؛ خصال، جامعه ىِ مدرسین، 1362، ص98

98. ناظم زاده؛ جلوه هاى حکمت، ص217

99. حج، 36

100. همان 36

101. همان، 36

102. همان، 32

103. همان، 37

104. بقره، 158

105. برگزیده ىِ تفسیر نمونه، ج3، زیر نظر ناصر مکارم شیرازى، تنظیم احمد على بابایى، چ4، 1377، تهران، دار التبلیغات الاسلامیه، ص 214 دـ ک کاپلستون ص 151 و ص 253

106. فاستبقوا الخیرات[بقره، 148]

107. و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین[آل عمران، 114].

108. و اوحینا الیهم فعل الخیرات[انبیا، 73].

109. و زکریا اذ نادی ربّه ربّ لا تذرنى فردا ... و هبنا له یحیى و اصلحنا زوجه انهم کانوا یسارعون فى الخیرات[همان، 89 و 90]

110. لقد کان لَکُم فى رسولِ اللّه اسوةٌ حسنة[احزاب، 21] هر آینه در رسول خدا براى شما الگوى شایسته اى است.

111. مؤمنون، 55 ـ 56

112. نسا، 114

113. بقره، 148

114. زلزال، 7

 منبع : پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۲۱
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ 

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث امروزمان در مورد این است که کار خوب چیست؟ از قرآن و حدیث بر می‌آید که کار خوب باید 25 یا 26 شرط داشته باشد تا کار خوب بشود. وگرنه همه کارها هر کدام یک عیبی خواهد داشت. چون قرآن بسیار خاطرنشان کرده که: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».

حال عمل صالح و کار خوب چیست؟

قرآن می‌فرماید: «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) حال در مورد «أَحْسَنُ عَمَلاً» و کار خوب امروز مقداری صحبت کنیم. پس موضوع ما نشانه‌های عمل صالح است. در سوره کهف خداوند می‌فرماید: «لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف/7) ما مردم را آزمایش می‌کنیم تا ببینیم که کدام عملشان بهتر است.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: منظور از احسن عملاً، اکثر عملاً یعنی عمل زیاد نیست. زیادی عمل مهم نیست و نیکی عمل مهم است.

حال این عمل صالح چیست؟ امیرالمومنین علی(علیه السلام)می‌فرمایند: «النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا یُحْسِنُونَ»(کافى، ج‏1، ص‏50) مردم پسر کارشان هستند. یعنی انسان را با کارش شناسایی می‌کنند.

 

عادت به کارهای خیر و زیبا

 

حال نشانه‌های کار خوب:

1- انتخاب مشکل ترین کار: بهترین کارها آنهایی است که مشکل‌تر باشد و بر خلاف تحصیل کرده‌های ما که می‌گویند کار خوب آن است که راحت‌تر باشد و می‌گویند: اردیبهشت مردم، (اردی جهنم ماست). در این زمینه آیه و حدیث بسیار است. قرآن می‌فرماید: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ»(نهج‏البلاغه، حکمت‏249) بهترین کار کاری است که انسان سختی‌اش را تحمل کند «المَکارمُ بِالمَکارِه»(غررالحکم، ص‏99) کرامت انسان به این است که مشکلات را تحمل کند. قرآن مومنین را تعریف می‌کند و می‌گوید: پیامبر یارانی داشت. «اتَّبَعُوهُ فی‏ ساعَةِ الْعُسْرَةِ»(توبه/117) یعنی از پیامبر در ساعات سختی پیروی کردند. آخر، گاهی یک نفر آیت الله را دوست دارد تا زمانی که زیر کولر نماز بخواند، ولی اگر دستور جهاد داد، دیگر علاقه‌ای به او ندارد. یا رفیق است تا زمانی که وضع رفیقش خوب باشد. خداوند می‌فرماید: نماز شب مهم است، اما مهمتر از نماز شب نمازی است که «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»(سجده/16) یعنی اینکه برای نماز شب خودت را از خواب به سختی جدا کنی. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ»(نساء/95) آنهایی که با سختی جهاد می‌کنند...

البته مجاهدین قرآنی، نه مجاهدین آمریکایی. حدیث داریم کسی که سفره پهن می‌شود و سر می‌رسد، ملعون است. پس خیلی از ما ملعون هستیم. بهترین کار سخت ترین کار است.

2- مسأله نظم و نوبت: امامان معصوم ما، با آن همه گرفتاری معتکف می‌شدند. گاهی انسان آنقدر کار برای خودش می‌کند که خودش را فراموش می‌کند. گاهی ما طلبه‌ها به چنین سرنوشتی دچار می‌شویم. مثلاً شب 21رمضان که شب عبادت و قرآن سرگرفتن و احیاست، همه حواس من جمع این موضوع است که امشب چه بگویم؟ بالاخره هم یادم می‌رود که بگویم که خودم چه کاره‌ام. برای همین هم امامان ما در میان کارهای اجتماعی خود، به خودشان هم می‌رسیدند.

حدیث داریم کارهایتان باید انظباط داشته باشد. مومن جدولی بدین ترتیب دارد: «سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ»(تحف‏العقول، ص‏409) ساعاتی برای گفتگو با برادران دینی «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ» و ساعتی برای لذت بردن. یعنی انسان نباید وقتی تداخل کاری شد، زن و بچه را فراموش کند.

قرآن در تعریف پیامبر(ص) می‌گوید: «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا»(مریم/51) پیغمبر رسول و نبی بود «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ»(مریم/55) ولی در عین حال به اهل و عیالش هم می‌رسید و درعین اینکه سخنرانی یک میلیونی داشت، به زن و بچه خودش هم می‌رسید و توجه می‌کرد.

امیر المومنین علی(علیه السلام) به استاندارش می‌گوید: کارهای اجتماعی مهم، تو را از مسائل جزئی باز ندارد و غافل نکند. گاهی برای کارهای جزئی نقشی است که برای کارهای کلی نیست. گاهی انسان عمومی و برای همه سخنرانی می‌کند و گاهی هم در گوش کسی خصوصی نصیحت می‌کند و چه بسا دومی از اولی مهم‌تر و تاثیرگذارتر باشد.

بنابراین نظم و نوبت در کارها که چه وقت چه کاری انجام شود، خیلی مهم است.

ما در حوزه علمیه آدمهایی داشتیم که خیلی خوب بودند و زیادی خوب بودند. بالاخره از آخوندی بیرون رفتند. ولی آدمهایی که معمولی بودند و منظم، به موقع می‌خندید و به موقع می‌گریستند و به موقع درس می‌خواندند، ماندند. ولی آنهایی که مدام درس می‌خواندند دوام نیاوردند و به صورت انفجاری در رفتند.

خدا آیت الله شاهرودی را رحمت کند، ایشان از مراجع تقلید بود. در نجف نزد ایشان رفتند و گفتند: فلان طلبه خیلی آدم خوبی است. گفت: من می‌ترسم از اینهایی که خیلی خوب هستند.

3- مساله تعبد: بهترین کار، کاری است که در آن تعبد باشد. یعنی چون خدا گفته این کار را بکند، انجام می‌دهد. نه این که دوست داشته باشد و دلش بخواهد. ما آفریده شده‌ایم برای عبادت و برای اینکه بخاطر خدا کار انجام دهیم. گاهی انسان استقامت هم دارد، ولی برای خدا نیست و تعبدی نیست. استقامتش دُنگی است. مثلاً دارد کتاب می‌خواند می‌گوید باید تا آخرش را بخوانم و هر چه هم خوابش می‌آید باز می‌خواند. می‌گوید چون گفتم تا آخرش را باید بخوانم، پس می‌خوانم. ممکن است از روی هوی و هوس 100 صفحه هم مطالعه کند. مثل زنی که می‌گوید چون بشقاب‌های دخترم گل سرخ دارد، پس دیس آن هم باید گل سرخ داشته باشد. مطالعه با بشقاب گل سرخ خانم فرقی نمی‌کند، چون ریشه هر دو هوس است. گاهی خدا یک چیز جزئی را می‌خواهد، ولی یک چیز کلی را نمی‌خواهد. من در تعبد مثلی داشتم. گفتم یک وقت انسان دستش خون می‌آید و یک مقدار باند می‌خواهد، اما صد تالحاف کرسی و پنبه را نمی‌خواهد. تلفن عمومی، دو ریالی می‌خواهد. حالا تو بگو این 10 تومانی است! این تلفن با دو ریالی کار می‌کند. بهترین کار این است که انسان تعبد داشته باشد و هر کار را خدا گفته انجام دهد.

 

شرکت در کار خیر

 

4- تقسیم کار: امیر المومنین علی(علیه السلام) به استاندار خود می‌فرمایند: «و اجعل لکل عمل مسئولا» برای هر عملی مسئولی قرار بده. حضرت رسول(ص) 17 منشی داشت. یک منشی برای امضاءکردن قراردادها، یک منشی برای گرفتن مالیات‌ها و...

5- بصیرت در عمل و آگاهی و تخصص: بعضی‌ها وارد کاری می‌شوند، ولی هیچ بصیرتی ندارند. چند ماه پیش، کنار خیابان می‌ایستادند و می‌گفتند: آقا بیا بحث آزاد. شنیدم فلانی، فلان است. آیا این بحث آزاد است؟ این که نشد بحث آزاد. خدا شهید مظلوم بهشتی را رحمت کند. در اتوبوس، در یکی از خیابان‌های تهران دعوا می‌شود که ایشان خانه‌اش چند طبقه است. بالاخره راننده می‌گوید دعوی نکنید، من خانه ایشان را بلدم، می‌رویم و می‌بینیم که چند طبقه است. در خانه را می‌زنند و پسرشان بیرون می‌آید و می‌بینند که خانه ایشان یک طبقه بیشتر نیست.

قرآن می‌گوید: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون»(نساء/43) یعنی وقتی مست هستید طرف نماز نروید تا بفهمید چه می‌گویید. حدیث داریم عمل آدم بدون بصیرت، مانند الاغی است که دور سنگ آسیاب می‌چرخد. خیلی فعالیت می‌کند؛ ولی بالاخره می‌بیند سر جای اول است، چون بصیرت ندارد.

مساله تخصص و اهلیت داشتن مسئله مهمی است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»(نحل/43) امام صادق(علیه السلام) شاگردانشان را تقسیم کرده بودند. هشام مسئول مباحث عقلی و کلامی بود. زراره مسئول نقد بود. جابربن حیان مسئول امور شیمی بود و یک نفرمسئول تفسیر و برای هر بحثی شاگردی داشتند.

6- شهامت: بهترین کار کاری است که در آن شهامت باشد و انسان با قدرت در آن وارد شود. احساس کند که بر کار سوار است و جرات اقدام داشته باشد که رمز موفقیت هم همین است. امیرالمومنین علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ»(نهج‏البلاغه، حکمت 175) از هر چه ترسیدید، خود را در آن بیندازید. چون وَهمَش از خودش بیشتر است. حدیث داریم با آدم ترسو مشورت نکنید. می‌خواهم بروم استخر؟ یک وقت نروی غرق می‌شوی! حدیث داریم بازاری‌های ترسو همیشه گدا زندگی می‌کنند. چون دل و شهامت هیچ کاری را ندارند و جرأت نمی‌کنند با کسی شریک شوند.

7- عمل خوب، عملی است که انسان آن را کم ببیند. گاهی افراد کاری انجام می‌دهند و فکر می‌کنند کارشان خیلی مهم است. عمل خوب عملی است که انسان عملش مهم باشد، ولی خودش باور نکند که اینطور است. امام سجاد(علیه السلام) این همه عبادت می‌کند، ولی می‌گوید: من که عبادت نکردم، حضرت علی(علیه السلام) عبادت می‌کرد. به علی(علیه السلام) می‌گویند: چه می‌کنی؟ «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص»(کافى، ج‏1، ص‏89) من بنده‌ای از بندگان پیغمبر(ص) هستم. به پیغمبر(ص) می‌گویند: چه می‌کنی؟ می‌گوید آیا بنده‌ای شکور نباشم؛ من که خدا را نشناختم.

آیت الله عظمی بروجردی وقت مردن شروع به گریه کرد. ایشان فرد بسیار بزرگی بود. بزرگترین علمای درجه یک اکثرشان از او استفاده کردند. مردم گفتند برای چه گریه می‌کنید؟ گفتند نزد خدا می‌روم اما دست خالی. شما دست خالی هستید؟ شما این همه مثل مطهری تربیت کردید! علمای درجه یک از شما استفاده کردند، کتاب چاپ کردید، در هامبورگ مسجد ساختید. فرمود: این همه که شما می‌گویید نزد شما چیزی است، اما نزد خدا چیزی نیست. مثلاً برای بچه که پول خرد در قلکش می‌اندازد چیزی است، اما وقتی خواستید قالی بخرید چیزی نیست. پس اگر خواستیم کارمان خوب باشد باید کارمان را کم ببینیم.

8- آزادی: بهترین کارها آن است که در انتخاب آن آزادی باشد. مردم منطقه‌ای نزد علی بن ابیطالب(علیه السلام) آمدند و گفتند: آقا ما از فلان منطقه هستیم. در منطقه ما قناتی است که این قنات نیاز به لایروبی دارد، ما تقاضا می‌کنیم که شما نامه‌ای به فرماندار ما بنویسید تا به مردم اجبار کند که لایروبی کنند. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: من مردم را اجبار کنم؟ ابداً! «و لست اجرا احدا» علی هرگز انسانی را به کاری مجبور نمی‌کند. انسان باید آزاد باشد.

9- اندیشیدن به حق: مسأله دیگر در عمل این است که انسان به حق بیندیشد نه به همراه؛ حتی اگر تنها باشد. به پیامبر(ص) گفتند: ما هر چه بخواهی از پول و ثروت به تو می‌دهیم. گفت: اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید، دست از دعوتم بر نمی‌دارم.

خدا مرحوم شهید سعیدی را رحمت کند. ایشان همان اوایل انقلاب نزد حضرت امام رفته بود و گفته بود: شاید شما انقلاب کردید و مردم همراه شما نیامدند، یا بلکه شاید مردم وسط راه خسته شدند. رهبر انقلاب به ایشان فرمود: اگر هیچکس هم همراه من نباشد، من دست از کارم برنمی دارم.

10- صداقت: قرآن انتقاد می‌کند و می‌گوید که برخی عمل می‌کنند و کار انجام می‌دهند، اما یک کار خوب و یک کار بد انجام می‌دهند. «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»(توبه/102) عمل انجام می‌دهند، ولی یک عمل خوب و یک عمل بد. دعا می‌کند، فحش و دشنام هم می‌دهد. به یک نفر کمک می‌کند و به دیگری تهمت می‌زند. عمل خوب عملی است که ناب باشد. چون گاهی اعمال در یکدیگر تاثیر می‌گذارند. همانطور که: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»(هود/114) عمل خلاف هم باعث از بین رفتن عمل خوب می‌شود. گاهی انسان تشنه است ولی آبی را که در آن مگس باشد، نمی‌خورد. نماز می‌خواند و در دلش کینه دارد. شاید نماز از قلب‌هایی که مملو از بخل و کنیه است، قبول نشود. یک نفر وقتی نماز می‌خواند عقب می‌پرید و می‌گفت: این نمازهایی که ما می‌خوانیم برمی گردد و به سر خودمان می‌خورد. می‌گفت چون خودم خبیث هستم و باقی کارهایم درست نیست، برای همین جاخالی می‌دهم. «تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»(کافى، ج‏8، ص‏22) تصفیه عمل از خود عمل مهمتر است. مثل نفت که تصفیه و پالایش آن از استخراجش مهمتر است و حدیث داریم «تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ»(کنزالفوائد، ج‏1، ص‏278).

11- مسأله دیگر سبقت است. قرآن می‌گوید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»(مائده/48) در کارخیر سبقت بگیرید. «سارِعُوا»(آل عمران/133) سرعت بگیرید. و «سابِقُوا»(حدید/21) در یک مسجد کسی که اول پول می‌دهد، از کسی که بعد از همه پول می‌دهد، اجرش بیشتر است.

 

سبقت در کار خیر

 

12- ابتکار و سنت شکنی: بهترین عمل، عملی است که «سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً»(کافى، ج‏5، ص‏9) حسنه باشد. یعنی در کار ابتکار باشد. ما استعدادهایمان را طاغوت در این مسیر برده بود که مرتب مدها عوض شود. دخترها وقتی یک پارچه می‌خریدند چند مجله لباس هم می‌خریدند. ابتکار نباید در فرم لباس باشد. باید در کاری باشد که آن کار برای دیگران درس باشد. معلمی به من گفت که من هر چه فکر کردم چه کنم تا فرهنگ اسلامی را در مغزها پخش کنم فکرم به جایی نرسید. ولی دیدم مقداری پول دارم. آمدم شیراز و اصفهان و قم چند کتاب زبان فارسی خریدم و آنجا سر کلاس به بچه‌ها می‌دادم و با هفته‌ای چند ریال به آنها می‌فروختم. البته سنت و قرارداد دو گونه است: گاهی سنت خوب است، مثل آثار نیاکان. بسیاری از کارهایی که ما می‌کنیم کارهای حضرت ابراهیم(ع) است. ولی خدا به ما می‌گوید چون خوب است شما هم انجام دهید. علی(علیه السلام) به استانداران می‌گویند که کارهای قدیمی هر کدام خوب است، آن را حفظ کنید.

13- مسأله دیگر قاطعیت در کار است.

14- مسأله بعدی عجله در کار خیر است. یعنی در کار خوب باید عجله شود. اینکه می‌گویند عجله کار شیطان است، برای کارهایی است که انسان نمی‌فهمد. مثلاً دخترها را زود شوهر دهید و بهتر آن است که دختر در خانه پدرش خون حیض نبیند و در خانه شوهرش ببیند. داماد خوب آمد عجله کنید. در نماز نافله عجله کنید.

15- از راهش باشد: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(بقره/189) یعنی از در به خانه بیایید. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: این آیه به این معناست که کارها را از راهش انجام دهید. کسی می‌گفت من شروع به خواندن عربی، بدون استاد کردم. گفتم یا نمی‌فهمی و یا بد می‌فهمی. درس خواندن بدون معلم نمی‌شود. مثل اینهایی که می‌خواهند بگوئید اسلام بدون روحانی، مثل داروی بدون پزشک.

خیلی حدیث داریم که مثل شکر است. اگر شکر را در دهان بچه بریزند خفه می‌شود. باید با آب مخلوط کنید. خیلی از حدیث‌ها و آیات هستند که اگر در کنار آیات و احادیث دیگر گذاشته نشوند، ممکن است بدآموزی داشته باشند. بنابراین مثلاً راه تفسیر قرآن مراجعه به حدیث است. راه شناخت اسلام مراجعه به اسلام شناس است و... . متاسفیم به حال کسانی که ایدئولوژی‌شان را از روزنامه‌ای می‌گیرند که صاحب آن روزنامه خودش سواد ندارد.

16- وسیله عمل باید خوب باشد. یعنی با پای شرک نمی‌شود به توحید رسید. و نمی‌توان با لجن برروی روی دیوار نوشت که نظافت را رعایت کنید. مثل اینکه یک منبری بخواهد با دروغ مردم را به گریه بیندازد. قصد و هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. گروهک‌هایی می‌گویند هدف وسیله را توجیه می‌کند. یعنی برای رسیدن به هدف هر کاری خواستی می‌توانی انجام دهی. آن وقت قصه‌اش قصه همان انار دزد می‌شود. کسی دو عدد انار دزدید و رفت جلوتر دو نان دزدید. بعد رفت به یک فقیر داد. گفتند چه کردی؟ گفت مومن باید زرنگ باشد. دو انار با دو نان دزدیم هر کدام دو گناه می‌شود، یعنی روی هم 4 گناه. بعد همه را به یک فقیر دادم. خدا هم می‌گوید هرکس کار خوبی کرد 10 برابر ثواب می‌برد. یعنی 40 ثواب منهای 4 می‌شود 36 ثواب. پس باید عمل خوب از راهش باشد...

17- عمل خوب عملی است که با عشق انجام شود. در مناجاتها و ادعیه می‌خوانیم: «أَعُوذُ بِکَ رَبِّ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَل»(بحارالأنوار، ج‏92، ص‏228) خدایا پناه می‌برم به تو از اینکه کارهایمان بی عشق و با زور باشد. «الهی اذقنی حلاوة مناجاتک» خدایا شیرینی مناجات را به من بچشان و بتوانم از روی عشق با تو مناجات کنم. قرآن از آدمهای بد و منافق تعریف می‌کند که «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏»(نساء/142) وقتی برای خواندن نماز بلند می‌شوند، کسل هستند. یعنی عشق به نماز ندارند.

18- محکم کاری: پیامبر(ص) جنازه‌ای را دفن می‌کردند و خیلی قشنگ و محکم خشت و گِل را می‌چیدند. گفتند: یارسول الله! چرا اینقدر خودتان را معطل می‌کنید؟ فرمودند: خداوند دوست دارد. من هم می‌دانم که این مرده می‌پوسد، ولی خدا دوست دارد وقتی کسی دست به کاری می‌زند محکم کاری کند.

19- هماهنگی با ذوق: بهترین کار، کاری است که با ذوق هماهنگ باشد. چون یک وقت دختری در دبیرستان شکست می‌خورد. چون از روی چشم و هم چشمی که دختر عمویش فیزیک خوانده می‌خواهد فیزیک بخواند. همین آقای داروین در رشته پزشکی در دانشکده شکست خورد. در رشته روحانیت آمد که آخوند مسیحی بشود، باز هم شکست خورد. اما در رشته طبیعی موفق باشد. انسان باید کاری را انتخاب کند که با بافت روحی و ساختمان فکری‌اش سازگار باشد و در غیر این صورت اگر از روی اجبار و چشم هم چشمی کسی کاری را انجام دهد موفق نمی‌شود.

امام سجاد(علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق می‌فرمایند: خدایا به من توفیق بده تا عمل من بهترین عمل باشد. بهترین عمل عملی است که در آن نظم باشد، سخت باشد، تعبد داشته باشد، تقسیم کار داشته باشد، بصیرت و تخصص باشد، شهامت و شجاعت و غرور نداشته باشد، اجبار نباشد، به حق بیندیشد نه به همراه، صداقت، سبقت، ابتکار، قاطعیت، عجله، از راهش باشد، با هر وسیله‌ای نباشد، عاشق باشد نه با کسالت و اکراه، محکم کاری و هماهنگی با ذوق داشته باشد. یک عمل خوب باید همه این شرائط داشته باشد.

«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(هود/7) کار خوب باید این شرائط را داشته باشد. اگر همین کارگرها و کارمندان، همین شرط محکم کاری را رعایت کنند، اوضاع ما خیلی مناسب می شود. اگر این جامعه اسلامی ما به این شرایط عمل کنند، آنوقت جامعه ایده آل می‌شود. حیف از ما که چنین مکتبی داریم که برای یک کار این همه شرط گفته و حیف از اینکه ما نه خبر داریم و نه عمل می‌کنیم. به امید آنکه روز به روز کار ما شرائط عمل صالح را به خود بگیرد.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

منبع: پایگاه اینترنتی درسهایی از قرآن

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۴۴
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

 

ترجمه و معنی خیر در فرهنگ لغت (عربی – فارسی)

 

گرچه مفهوم خیر از مفاهیم بدیهى در معارف بشرى است، لکن شناخت حقیقت و مصادیق عینى آن نیازمند تأمل و ژرف بینى است. نگارنده در این مقاله کوشیده است با تکیه بر قرآن و حکمت، حقیقت خیر به ویژه مصادیق آن را معرفى کند.

خیر حقیقتى است که گمشده همه ىِ انسان ها و حتى حیوانات و گیاهان است و براى رسیدن به آن همواره در تکاپو هستند.

هیچ موجود زنده اى نیست که به خیر گرایش نداشته باشد. گویى این گرایش یک اصل فطرى و ذاتى بشر(1) و هر موجود زنده اى است؛ تا جایى که افراد شریر هم خود و فعلشان را بدان منتسب مى کنند و شر را با نام شر نمى جویند؛ بلکه خیرى در آن مى پندارند؛ حتى آن که خودکشى مى کند، سبب آن را رهایى از بدبختى ها و رنج ها و... که مصادیق شر هستند، بر مى شمارد.

افلاطون گفته است: وقتى آدمى آنچه را که در واقع شر است انتخاب مى کند، آن را به پندار این که خیر است انتخاب مى کند.(2)

در این مقاله به این سئوال ها پاسخ داده مى شود که از نگاه قرآن کریم واقعیت خیر چیست و مصادیق آن کدام است؟

مفهوم خیر به ظاهر آشناترین مفاهیم است؛ اما حقیقت آن در غایت خفاست؛ همان گونه که سبزوارى در باب وجود که مساوى خیر است، چنین گفته است. مفهومه من اعرف الاشیاء ***و کنهه فى غایة الخفاء(3) مفهوم وجود شناخته شده ترین چیزهاست؛ اما کنه و حقیقت آن در نهایت خفا و پوشیدگى است.

 

شناخت خیر

خیر از دو منظر معناشناسى و هستى شناسى در خور بررسى است:

1. خیر از حیث معناشناسى

خیر کلمه اى عربى است که غالبا در مقابل شرّ به کار مى رود؛ چنان که جوهرى مى نویسد: الخَیرُ ضدّ(4) الشَرِّ... والخیار: خلاف الاشرار(5)؛ خوبى ضد بدى و خوبان در مقابل بدان است.

گاهى خیر مقابل ضرر استعمال مى شود و در فارسى معمولاً معادل آن خوبى و نیکى یا فایده و بهره است.(6)
راغب اصفهانى در فرهنگ واژه هاى قرآن، خیر را این گونه تعریف مى کند: خیر چیزى است که همه آن را خواهان اند؛ مثل عقل و عدل و هر چیزى که سودمند است و ضد آن شرّ است... خیر گاه معنایى اسمى دارد و گاه معنایى وصفى. اولى، مثل آیه ىِ شریفه ىِ «ولتکن منکم امة یدعون الى الخیر(7)

و دومى، مانند «نأتِ بخیرٍ منها»(8،9)

حُکما نیز در معناى خیر گفته اند: خیر چیزى است که همه آن را خواهان اند و به واسطه ىِ آن بخشى از کمالات شایسته ىِ یک چیز حاصل مى شود.(10)

حکیم و مفسر بزرگ معاصر علامه طباطبایى در معناى خیر مى نویسد: در اصل خیر به معناى برگزیدن است و یک چیز را از آن رو خیر مى نامیم که آن را با چیز دیگرى مقایسه مى کنیم؛ سپس آن را برمى گزینیم؛ پس آن را که برگزیدیم، در نظر ما خیر است؛ چون برگزیده ىِ ماست.(11)

معنایى که علامه طباطبایى بیان فرمودند، در واقع به معنایى که راغب در مفردات آورده و حکما بر آن اند، قابل ارجاح است؛ چون اگر در هنگام مقایسه و انتخاب، علت انتخاب از انتخاب کننده سؤال شود، همان را خواهد گفت که در معناى اول آورده شد؛ پس هر موجود انتخاب گرى چیزى را که انتخاب مى کند، به جهت کمالى است که به او مى بخشد.

قرآن کریم خیر را گاه در مقابل شرّ و گاه در مقابل ضُرّ یعنى زیان و رنج به کار برده است.

مثال مورد اول: لَوْ یُعجّلُ اللّه لِلنّاس الشَرَّ استعجالَهُم بالخیر لَقُضى الیم اَجَلُهم.(12) اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و درخواست شرّى که در حق خود مى کنند، به مانند خیرات تعجیل مى فرمود، لازم مى آمد که طومار زندگیشان را در هم پیچد.

مثال مورد دوم: و ان یمسَسْک اللّه ُ بضُرٍّ فلا کاشِفَ له الاّ هو و انْ یَمْسَسْکَ اللّه ُ بخیرٍ فهُوَ على کل شى ءٍ قدیر. اگر از خدا به تو ضررى برسد، هیچ کس جز او آن را از تو دفع نتواند کرد و اگر خدا به تو خیرى عطا نماید، [هیچ کس نمى تواند آن را منع نماید]؛ پس او بر هر چیزى تواناست.

همان گونه که اشاره شد، خیر گاه به معناى اسمى و گاه به معناى وصفى به کار رفته است. در معناى وصفى گاه به معناى صفت مشبّهه و گاه به معناى صفت تفضیلى و گاه به معناى صفت عالى است.

جوهرى از قول اخفش مى نویسد: وقتى اسمى با خیر توصیف شود و گفته شود «فلان چیز خیر است»، خیر اینجا صفت مشبه است.(13)

علامه طباطبایى در این زمینه، آیه ىِ شریفه ىِ «قل ما عنداللّه خیر من اللهو»(14) را شاهد مثال مى آورد و معناى افعل تقضیل را براى آن مناسب نمى داند؛ چون در لهو خیرى نیست تا «ما عنداللّه » أخیر از آن باشد.(15)

بدیهى است که معناى افعل در جایى مناسب است که دو چیز خوب و پسندیده با هم سنجیده شوند؛ چنان که خداى سبحان در باب نسخ و تبدیل احکام مى فرماید: مانَنسْخَ من آیة اَوْ نُنْسها نأتِ بخیرٍ منها اَو مثلها(16). آن چه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را متروک سازیم، بهتر از آن یا مانند آن را بیاوریم.

اما خیر به معناى صفت عالى بیشتر در جایى استفاده مى شود که به صورت اضافه استعمال شود؛ مانند:
واللّه ُ خیرالرّازقین؛(17) خدا بهترین روزى دهندگان است.

...و هو خیر النّاصرین؛(18) و او بهترین یارى دهندگان است.

...و انت خیر الرّاحمین؛(19) (پروردگارا) تو بهترین مهربانان هستى.

 

2. خیر از منظر هستى شناسى

فیلسوفان برخى در حکمت عملى(20) و برخى در حکمت نظرى(21) در باب خیر بحث کردند. سقراط معتقد است که خیر عبارت است از حکمت(22) و افلاطون مى گوید: خیر اعلى یا سعادت انسان شامل معرفت خداست. سعادت باید با پیروى از فضیلت به دست آید که به معناى شبیه شدن انسان به خدا در حد امکان است و آن عبارت است از: عادل و درست کار شدن به کمک حکمت... پیروى از آنچه در حقیقت خوب و نافع است. خردمندی...(23)

ارسطو خیر را از دیدگاه غایت شناسى مورد توجه قرار داده، مى گوید: خیر غایت همه ىِ امور است؛ لیکن بر حسب فنون یا علوم مختلف خیرهاى گوناگون وجود دارد. غایتى که ما آن را براى خودش مى خواهیم و همه ىِ دیگر خیرها یا غایات تابعه را براى آن مى خواهیم، بهترین خیر و در واقع عین خیر است.(24)

ارسطو در مورد این سئوال که خیر چیست، مى گوید: درباره ىِ این سئوال نمى توان به همان دقتى پاسخ داد که به یک مسئله ىِ ریاضى پاسخ مى دهند و این به سبب طبیعت موضوع است؛ زیرا عمل انسان موضوع علم اخلاق است و عمل انسان را نمى توان با دقت ریاضى معین کرد.(25)

به هر حال ارسطو بر اساس غایت شناسى در زندگى مى گوید: مردم معمولاً نیکبختى را غایت زندگى مى شمارند؛ اما افراد مختلف، از نیکبختى، چیزهاى بسیار متفاوتى مى فهمند. بعضى از مردم آن را با خوشى و لذّت یکى مى گیرند و... علاوه بر آن ممکن است انسانى در زمان هاى مختلف نگرش هاى متفاوتى از نیکبختى داشته باشد. در بیمارى، سلامت و در فقر، ثروت را نیکبختى بداند.(26)

در حکمت زرتشتى ایران قبل از اسلام، هستى به خیرات و شرور تقسیم مى شوند. انگره مینو(اهریمن) منشأ زشتى ها در مقابل پنتیامینو خرد مقدس و قوه ىِ نیکى هاست و جهان مادى آمیخته اى از آن دو است(27).

فارابى نیز در زمینه ىِ خیر و سعادت مى گوید: سعادت همان خیر به طور مطلق است و هر چیزى که در رسیدن انسان به سعادت نافع باشد و انسان را به سعادت برساند، خیر است. البته نه به جهت خودش، بلکه به جهت این که در رساندن انسان به سعادت مفید است و در مقابل هر چیزى که به وجهى مانع رسیدن انسان به سعادت باشد، شّر به طور مطلق است و خیرى که در رساندن انسان به سعادت مفید است. گاه به طبع موجود است و گاه به اراده موجود مى شود.(28)

ایشان در ادامه خیر و شرّ ارادى را که همان زشتى و زیبایى اند، ویژه ىِ انسان مى داند و خیر ارادى را عملى مى داند که قواى خیال و حسى انسان تحت نظر قوه ىِ ناطقه انجام مى دهند.(29)

ابن سینا در شفاء، نجات و اشارات و تنبیهات به مناسبت، مباحث خیر را طرح نموده است. در شفاء در بحث عنایت الهى و ترسیم هستى ممکنات بر مبناى آن، غلبه در هستى را از آن خیر مى داند و شرّ را در عالمى متصور مى داند که ممزوج از قوه و فعل، یعنى عالم ماده، باشد؛ اما عالم مفارقات را عالم خیر محض مى شمارد(30) و در نجات مى گوید: همه ىِ اشیاى طبیعى در هستى به سوى خیرى سوق دارند... و براى آنها ترتیبى حکیمانه هست و هیچ چیز در نظام هستى معطل و بیهوده آفریده نشده است.(31)

ابن سینا در اینجا به نظام غایت شناسى ارسطو نظر دارد که خیر هر موجودى را رسیدن به غایت مى داند. وى در جاى دیگر خیر را امرى غیر مادى مى شمارد و مى گوید: این که گفته مى شود، واجب الوجود خیر است، به معناى وجودى است که از هرگونه آمیختگى با استعداد و نقص مبّراست یا او مبدأ هر کمال و نظام و آراستگى است و این نسبت به سایر موجودات است(32) و ذاتش به گونه اى است که از او خیر افاضه مى شود و این از لوازم جلال اوست و افاضه ىِ خیرات به حسب طبع نیست؛ بلکه از روى علم و رضاست.(33)

ابن سینا در اشارات در نمط هشتم که در باب بهجت و سعادت، خیر را کمال مى داند و براى هر موجودى به کمال ویژه اى قائل است که به حسب استعداد اولى و فطرى آن را مى جوید.(34)

ملاصدرا نیز در اسفار خیر را چیزى مى شمارد که هر موجودى به آن اشتیاق دارد و آن را مى طلبد و خیر مطلق را از آن کسى مى داند که همه ىِ اشیاى عالم به او اشتیاق دارند و به واسطه ىِ او و آنچه از او افاضه مى شود، کامل مى شوند و آن وجود قیومى واجب الوجود است؛ زیرا او وجود مطلقى است که نقصى در او نیست و نور و روشنایى محض و موجودى تمام و فوق تمام است. پس طبع هر ممکنى به او شوق دارد و عاشق اوست؛ از این رو هیچیک از معلولات از هر جهت، خیر محض نیست؛ بلکه به اندازه ىِ نقصان درجه ىِ وجودیش از خیر مطلق، به شر آمیخته است.(35)

بر این مبنا موجودات یا خیر محض اند که هیچ شرّى در آنها نیست یا خیر در آنها غالب است و در دار هستى موجودى که شرّش غالب یا حتى خیر و شرّش مساوى باشد، نداریم؛ چون مقتضى حکمت آفریدگار هستى نیست که موجودى را که شرش غالب یا مساوى خیرش باشد، خلق نماید.

از آنچه در باب خیر از منظر هستى شناختى گفتیم، نتایج زیر حاصل مى شود:

1. خیر هم در حکمت نظرى طرح مى شود و هم در حکمت عملى.

2. خیر در حکمت نظرى مساوق وجود و کمال وجودى و در حکمت عملى مساوق سعادت یا راه رسیدن به سعادت است.

3. خیر هم غایت زندگى و امور است و هم صراط رسیدن به غایت نهایى یعنى خیر نهایى.

4. خیر یا مطلق است یا نسبى. وجودى که تمام و فوق تمام است، خیر مطلق است و ماسواى او خیریّتشان نسبى است. خیر به جنبه هاى وجود و وجوب و شرّ به جنبه هاى امکان و نقص شى ء بر مى گردد.

5. آنچه در دار هستى لباس وجود پوشیده، یا خیر محض است یا خیریتش غالب بر نقص و شریت اوست.
6. همه ىِ موجودات ناقص و فقیر، به سوى خیر مطلق و کمال وجودى با عشق و شوق وصف ناپذیرى در حرکت اند.

7. خیر یا تکوینى است یا ارادى. نعمت هاى وجودى خیرات تکوینى اند و خیر ارادى، خیرى است که با اراده و تدبیر قوه ىِ عاقله ىِ انسان تحقق پیدا مى کند.

8. هر موجودى به اندازه ىِ معرفت او از خیر حقیقى و کمال نهایى به تحصیل آن اهتمام دارد.

 

خیر الناس انفعهم للناس

   

شناخت مصداق هاى خیر

آنچه پیش تر آمد، نگرشى کلى نسبت به خیر به دست مى دهد. بر اساس آن دانستیم: خیر چیزى است که تأمین کننده ىِ کمال است و لازمه ىِ تحصیل خیر واقعى معرفت خیر حقیقى و کمال نهایى است.
در اینجا سئوال این است که آنچه که کمال یا تأمین کننده ىِ کمال شى ءاست، چیست و در خصوص انسان کدام فعل او مصداق خیر و تأمین کننده ىِ کمال یا سعادت و نیکبختى او و رساننده ىِ او به خیر اعلى است.

انسان ها با الهام از عقل و خرد خویش خوبى و خیر بودن پاره اى از امور را ادراک مى کنند و در خیر بودن و حسن پاره اى از امور اتفاق نظر دارند و بر این مبنا افراد ملل و مذاهب مختلف با هم مراوده و معامله دارند؛ مثلاً همه عدل، وفاى به عهد، امانت دارى، احسان به فقیر و درمانده را خوب و نیکو مى شمارند و در مقابل ظلم، عهدشکنى، خیانت در امانت، قتل نفس محترم را بد و زشت مى دانند؛ اما در انسان قواى دیگرى هم مثل قوه ىِ وهم، غضب و شهوت هم فعال اند(36) و هر یک مى خواهند عنان نفس را در دست داشته باشند و خیریت هر قوه نسبت به قواى دیگر متفاوت است؛ به این معنا که خیر عقل در علم و حکمت و امر به افعال پسندیده و نهى از زشتى هاست؛ اما خیر قوه ىِ غضب در تسلط بر غیر و درندگى و خیر شهوت در رسیدن به لذات جنسى و خوردن و آشامیدن از هر راهى و حرص بر این امور و خیر قوه ىِ واهمه در مکر و رسیدن به مقاصد خود به هر نحو ممکن است و انسان ها بر حسب تسلط هر یک از قوا بر آنها به اصناف مختلف تقسیم مى شوند؛ از این رو آراى مختلف در باب مصادیق خیر و شر پدید مى آید و حتى فلسفه ها و مکتب هاى فکرى متفاوت ظهور مى کند تا جایى که برخى فیلسوفان مثل جرمى بنتام فلسفه ىِ خودش را چه در عالم اخلاق و چه در عالم سیاست بر رنج و خوشى مبتنى مى کند و مى گوید:

باید عملى انجام داد که خوشى حاصل از آن بیشتر و با دوام تر و مؤثرتر و شامل حال اغلب افراد جامعه باشد. اساس اخلاق سودخواهى و جلب خوشى است.

و دیگرى مثل نیچه به فلسفه اى مبتنى بر قدرت قائل است و اصالت را متعلق به قدرتمندان مى داند و مى گوید:

باید از دنیا متمتع شوم... و آنچه براى حصول این مقصود لازم است، اگرچه با قساوت و بى رحمى و مکر و فریب و جنگ و جدال باشد، خوب است.... مرد برتر آن است که نیرومند باشد... و هواها و تمایلات خود را برآورده سازد و خوش باشد و خود را خواجه و خداوند بداند.... بشر بر حسب فطرت بى رحم است...(37)

برخى دیگر چون سقراط و افلاطون و ارسطو اصل را بر حکمت و دانایى و معیار فضیلت را معرفت و غایت هستى را تشبّه به خیر اعلى مى دانند.

بنابراین آنهایى که قوه ىِ عقل و خردشان بیدار و حاکم بر قواى دیگر است، به خیر و غایت آن نزدیک ترند، تا آنهایى که قواى دیگر بر آنها حاکم است.

در میان خردمندان و حکیمان در شناخت مصادیق خیر اختلاف بسیار است؛ به این جهت وجود انبیاى الهى و تعالیم آسمانى ضرورى مى نماید و تا در آنچه آدمى به قوه ىِ خرد خویش از خیرات درک کرده، مؤیِّد و در زمینه ىِ آنچه از حوزه ىِ معرفت بشرى خارج است، مؤسِّس باشند و فصل الخطاب آراى متعارض قرار گیرند؛ چرا که سخنشان از ناحیه ىِ معمار هستى و خالق انسان است و او به خیرات حقیقى فرد و اجتماع در هر عصر و زمانى بیش از هرکس آگاه تر است و از اینجا سرّ جاودانگى قرآن مکرّم و تعالیم نبى خاتم و اوصیاى برحقش نیز هویدا مى شود. آدمى تا به معرفت وحیانى بى واسطه یا باواسطه متصل نشود، شناخت او نسبت به مصادیق واقعى خیر و شناخت خیر اعلى تام و تمام نمى شود؛ چون گاه امورى را خیر مى داند که در واقع خیر نیستند و به عکس.

قرآن بینش بشرى را محدود و گاه معکوس مى شمارد؛ چنان که در خصوص کسانى که جهاد در راه خدا را خوش نمى داشتند، مى فرماید: عَسى اَن تکْرَ هُوا شیئاً و هو خیرٌ لکُم و عَسى اَن تُحِبّوا شیئاً و هو شرٌّ لکُم و اللّه ُ یعلمُ وانتم لا تعلمون. بسا چیزى را ناگوار شمارید؛ در حالى که به حقیقت خیر شما در آن است و بسا چیزى را دوست مى دارید؛ ولى در واقع براى شما شرّ است. خداوند مى داند و شما نمى دانید.

خداى سبحان در این آیه ىِ شریفه نقص معرفت بشرى به خیرات و شرور واقعى و نهایى را این چنین اعلام مى فرماید؛ حتّى گاه انسان چیزى را نمى پسندد و حال آن که خداوند در آن خیر فراوان نهاده است.(38)
بر این مبنا محقق قرآن پژوه ژاپنى در تبیین آیه ىِ «نبلوکُم بالشّرّ و الخیر فتنةً و الینا ترجعون»(39) و نظایر آن مى نویسد: این آیات به ما مى گویند که خوبى و بدى یک امر یا یک چیز، اصولاً به علاقه و عدم علاقه ىِ انسان به آن ربطى ندارد؛ بلکه خوبى و بدى را باید از روى مقصد نهائى اى که این امور ما را بدان راهبر مى شوند، مورد قضاوت قرار داد.(40)

حتى مرگ و زندگى که به ظاهر همواره یکى شرّ و دیگرى خیر مى نماید و مردمان غالباً از مرگ مى هراسند و مى گریزند و گاه براى چند روز زیستن بیشتر و بهتر به هر ذلتى تن مى دهند. چنین نیست که همواره مرگ شرّ و حیات خیر باشد؛ بلکه گاه به عکس است؛ چنان که از نبى اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: لایتمنى احدکم الموت لِضُرٍّ نزل به و لْیَقُل اللّهُمّ اَحْیِنى ما کانت الحیاة خیرا لى و توفِّنى اذا کانت الوفاة خیرا لى. هیچیک از شما به خاطر رنج و مصیبتى که بر او وارد شده، آرزوى مرگ نکند؛ بلکه بگوید: خدایا مادام که زندگى برایم خیر است، مرا زنده بدار و آنگاه که مرگم خیر من است، مرا بمیران.(41)

چند روایت در این زمینه آمده است(42) و امام سجاد(علیه السلام) در دعاى مکارم الاخلاق مى فرمایند: خدایا تا آن زمان که عمرم در طاعت توست، مرا زنده بدار و آنگاه که عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را بستان؛ قبل از آن که خشم و سخط تو بر من پیشى گیرد.(43)

مؤمنان مجاهد، شهادت در راه خدا را بزرگترین خیر و سعادت دانسته و به فضل خدا شادمانند.(44)

پس معیار خیر و شر را نباید علائق و خواسته هاى نفسانى و زودگذر دنیایى قرار داد؛ بلکه خیر واقعى آن است که به امضاى عقل سلیم و شریعت حکیم رسیده باشد.

از آنچه که گفته شد، نتیجه مى گیریم، چیزى به طور مطلق خیر است که مورد رضاى الهى باشد و بقیه ىِ امور خیر و شرّشان نسبى است؛ خواه مرگ باشد یا زندگى، آسایش و رفاه و برخوردارى از نعمت و حکومت باشد یا رنج و سختى و مرگ عزیزان؛ چرا که مرگ در راه رضاى الهى و برپایى حق عزّت و زندگى ذلیلانه با ظالمان ذلت؛ چنان که امام حسین(علیه اسلام) مى فرمایند: فانّى لاارى الموت الاَّ السّعادة و الاحیاة مع الضالمین الاّ بَرَما. من مرگ را جز سعادت و حیات با ستمکاران را جز هلاکت نمى دانم.(45)

و در پایان همه ىِ مصائب مى فرمایند: صبرا على قضائک یا ربّ؛(46) اى خدا بر قضاى تو شکیبایى مى ورزم.

و امام سجاد(علیه السلام) مى فرمایند: اَن قضائک لاّ یجرى الاّ بالخیرة؛(47) قضاى تو جز بر خیر و نیکى جارى نیست.

 

پى نوشت ها:

 1.  لایسأم الانسانُ من دعاءالخیر[فصلت، 49]؛ انسان پیوسته خواهان خیر است در این راه هرگز خستگى و سیرایى ندارد.

2. کاپلتون؛ تاریخ فلسفه، ج1، یونان و روم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوى، تهران، سروش، 68، ص253

3. ملا هادى سبزوارى؛ شرح منظومه حکمت، قم، دارالعلم، چاپ سنگى، ص9، بى تا

4. خیر ضد شر است. البته ضدّ در اینجا به معناى منطقى آن نیست؛ بلکه به معناى عام تقابل است.

5. جوهرى؛ الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، ج2، ماده ىِ خیر، ص651

6. الیاس انطوان الیاس؛ فرهنگ نوین، به اهتمام سید مصطفى طباطبایى، ماده ىِ خیر، ص304

7. آل عمران، 104

8. بقره، 106

9. راغب اصفهانى؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفران عدنان، ماده ىِ خیر، ص300

10. رک: صدرالمتألهین؛ اسفار، ج7، بیروت، ص58 و اشارات و تنبیهات، شرح خواجه طوسى، ج3، نشر البلاغه، قم، ص341

11. رک: محمدحسین طباطبایى؛ المیزان، ج3، بیروت، اعلمى، ص152 و 153

12.  یونس، 11

13. جوهرى؛ پیشین

14. همان

15. رک: طباطبایى؛ المیزان، ج3، ص153

16. بقره، 106

17. جمعه، 11

18. آل عمران، 150

19. مؤمنون، 109

20. رک: کاپستون؛ نظریه ىِ اخلاقى افلاطون، ص249 و الفباى علم اخلاق ارسطو، ص379

21. رک: ابن سینا؛ اشارات و تنبیهات، ص241 و صدرالمتألهین، اسفار، ج، ص58

22. جوهرى؛ پیشین

23. رک: کاپلستون، ص151 و ص253

24. همان، ص 379

25. همان، ص 380

26. همان، ص 381

27. رک: گات ها کهن ترین بخش اوستا، ابراهیم پوداود، اننشارات اساطیر، چ1، 1378، ص 71 و 72

28. فارابى؛ السیاسة المدنیه، چ1، تهران، الزهراء، 1366، ص 72

29. همان، ص 73

30. رک: شفا، تحقیق حسن زاده آملى، قم، دفتر تبلیغات، 1376، ص450 و 451

31. ابن سینا؛ نجات، ویرایش دانش پژوه، دانشگاه تهران، 1364، ص 197

32. رک همان، ص 603

33. همان، ص 650

34. ابن سینا؛ اشارات و تنبیهات، ص 341

35. صدرالمتألهین، اسفار، ج7، ص 58

36. رک: محمد مهدى نراقى؛ جامع السعادات، ج1، تصحیح سید محمد کلانترى، نجف اشرف، 1383، ص 28

37. همان، ص 199 و 202

38. عسى أن تکرهوا شیئا و یَجْعَلَ اللّه ُ فیه خیرا کثیرا؛[نسا، 19] چه بسا چیزى را شما نپسندید؛ در حالى که خدا در آن خیر بسیار قرار داده است.

39. شما را به شر و خیر مبتلا مى کنیم تا بیازماییم و به سوى ما باز مى گردید[انبیا، 35].

40. ایزوتسو؛ ساختمان معنایى مفاهیم اخلاقى دینى در قرآن، ترجمه ىِ فریدون بدره اى، ص277

41. حّر عاملى؛ وسایل الشیعه، ج2، ص659

42. رک: همان، ابواب احتضار، باب 32

43. صحیفه ىِ سجادیه، ترجمه ىِ سید علینقى فیض الاسلام، 1375

44. رک: آل عمران، 168ـ170

45. ابن شبعه حرّانى؛ تحف العقول، ص 249

46. سید محمد حسین طهرانى؛ لمعات الحسین، دانشگاه مشهد، 1418، ص 2

47. صحیفه ىِ سجادیه، ص 239

  

منبع : پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۶
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
آرشیو گالری تصاویر