انتخاب زبان
خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
هر که در این سرا در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید...

🏠 آدرس: استان خراسان رضوی - مشهد مقدس - طرقبه - میدان امام خمینی - جنب اداره پست - کدپستی: ۹۳۵۱۹۵۷۴۴۸
☎ تلفکس: ۳۴۲۲۴۵۸۸ - ۰۵۱
📲 شبکه های اجتماعی: ۰۹۳۷۳۱۹۶۱۰۰
📧 ایمیل: hssht.charity@gmail.com
💳 شماره کارت بانک پاسارگاد: ۵۰۲۲۲۹۷۰۰۰۰۹۵۷۳۲
نماد اعتماد الکترونیکی
تصاویر تبلیغاتی
گالری تصاویر
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ خرداد ۹۹، ۱۲:۳۱ - یحیی قادری
    خوب بود

۸ مطلب با موضوع «طرقبه :: مفاخر طرقبه :: استاد علی باغبان باشی» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۱:۴۹
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

زندگی خوش

بعد از اولین مسابقه دو و میدانی در تهران، علی باغبانباشی در همین شهر ساکن می شود و به استخدام وزارت معدن و اقتصاد در می آید و با بانو (بتول روحانی) در سال ۱۳۲۹ پیوند ازدواج می بندد که ثمره آن سه فرزند دو پسر و یک دختر می شود. چند سال بعد، همسرش بر اثر سرطان مغز، بیمار و فوت می کند. علی بعد از ۸ سال، با بانو زهرا سرایدار که از اهالی طرقبه است ازدواج می کند و ثمره آن دو فرزند دختر و پسر است. خانواده باغبانباشی امروز ساکن مشهدند و در سایه مهربانی امام رضا(علیه السلام) در کنار پدر قهرمانشان روزگار می گذرانند.

علی مردی مهمان نواز و مهربان است. اهل سفر است و هوای همسفرانش را حسابی دارد. دست به خیر دارد و به واماندگان کمک می کند.

«آن سال ها که در تهران ساکن بودیم، یک دبیرستان نزدیک منزلمان بود که پدرم برای دانش آموزانش هر چند وقت یک بار مسابقه دو و میدانی می گذاشت و به برنده کاپ های خودش هدیه می داد. دوست داشت جوان ها همیشه ورزش کنند. به خصوص در رشته دو که مادر در همه ورزش هاست.»

در طرقبه هم حواسش به هم شهریانش هست و برای آنها مسابقه می گذارد و دلش می خواهد از بین آنها، باغبانباشی های زیادی را تحویل بدهد. «به طرقبه که می آمد، با وجود همه افتخاراتی که داشت، هرگز خودش را برای ما نمی گرفت. غرور نداشت و از دور به همه سلام می کرد. مردم دار بود و بیشتر به جوانان توجه داشت. سعی می کرد به آنها نزدیک شود. حتی چند جوان را به سمت ورزش آورد. مسابقه هایی دو و میدانی را با هزینه شخصی خودش و به صورت عام المنفعه برگزار می کرد و هیچ چشمداشتی نداشت.»

 

توصیه های پزشکی و تغذیه استاد

استاد علی باغبانباشی با ۹۲ سال سن هنوز هم ورزش می کند. هر روز ۸۰۰ حرکت ورزشی را بدون خستگی انجام می دهد. او سلامتی اش را در این سن بعد از لطف خداوند، مرهون دوره هاییست که در سال های جوانی، در کشور آلمان زیر نظر پرفسور ویشمن گذرانده است. او خوردن و آشامیدن منظم و دقیق را برای سلامتی جسم و دور بودن از استرس و داشتن خواب منظم را برای سلامت روح مهم می داند. ورزش و پیاده روی در طبیعت و بهره مند شدن از اکسیژن و هوای پاک را هم توصیه می کند.

 

دوپینگ ؛ هنری دور از جوانمردی

ورزش یعنی جوانمردی! کسی که ورزش می کند، باید مردانه ورزش کند. ورزشکار اگر بدنش را از هر حیث تحت کنترل داشته باشد، نیازی به استفاده از روش های غیر معقول ندارد. کسی که دوپینگ می کند نامش ورزشکار نیست.

 

رفیق جان درست می شود

استاد علی باغبانباشی، امروز پدر بزرگ همه جوان های ایران است و آرزو دارد فرزندانش در ایمان و عشق و سلامتی غوطه ور باشند.

«ایمان، تلاش و انگیزه انسان را وارسته می کند. یک قهرمان به صرف داشتن بدن مناسب و قدرت بدنی نمی تواند ورزشکار ایده آل جامعه باشد. بلکه باید تواضع و فروتنی از خود بروز بدهد تا قابل قبول و پذیرش مردم باشد. چنان چه می گویند: هرچه درخت بارورتر شود، سرش بیشتر خم می شود. اگر اخلاق و رفتار و کردار سالم باشد، هیچ ناراحتی در بدن انسان ایجاد نمی شود. در زندگی گذشت کنیم و لطف خوش داشته باشیم و به هم دلداری بدهیم و بگوییم؛ رفیق جان درست می شود. نگاه کنیم آیا می توانیم این گونه باشیم!؟»

 

احداث ورزشگاه در طرقبه

سال ۱۳۸۵ به کمبود یک استادیوم در طرقبه می اندیشد. آن را با شهردار در میان می گذارد. اما بعد از شنیدن جواب رد به سراغ استاندار و فرماندار می رود. زمین ورزشگاه را از آستان قدس دریافت می کند و دوباره به سراغ سه نهاد شهرداری، استانداری و فرمانداری می رود و با همکاری آنها میدان ورزشی و استادیوم طرقبه را می سازد. امروز این میدان ورزشی و استادیوم طرقبه را می سازد. امروز این مجموعه با زیرنویس نام او در ابتدای بلوار امام رضا (ع) در شهر طرقبه دیده می شود. تندیس علی باغبانباشی، مشعل به دست، در سر درب این ورزشگاه است.

 

خسته نباشی قهرمان

علی باغبانباشی، یکی از پیشکسوتان پر افتخار دو و میدانی ایران است که در مرز ۹۲ سالگی قرار دارد. در دو های ۱۵۰۰ متر، ۳۰۰۰ متر با مانع، ۵۰۰۰ متر، ۱۰۰۰۰ متر و ماراتن فعالیت داشته است و ۲۹ سال متوالی قهرمان ایران بوده است. باغبانباشی علاوه بر کسب اولین مدال طلای ایران در رشته دوی ۵۰۰۰ متر، در بازی های آسیایی سال ۱۹۵۱ دهلی هندوستان، در ماده ۳۰۰۰ متر با مانع هم سوم شد. او از سال ۱۳۵۱ مربی تیم دو و میدانی بوده است و از سال ۱۳۵۸ در این رشته به استان خراسان خدمت می کند. دوره های مختلفی را در آلمان گذرانده و یک استارتر موفق است. او ۲۱۹ مدال داخلی و خارجی و رکورد دور ماراتن را که در جهان متعلق به «امیل زاتوپک» بوده است را در تهران ار آن خود کند.

او امروز بازنشسته شده؛ اما هر روز ۸۰۰ حرکت ورزشی انجام می دهد و با داشتن سن بالا از سلامت جسمی خوبی برخوردار است.

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۰
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

اتفاق تلخی که رقم می خورد

اولین روزهای ماه فروردین. سال ۱۳۵۴ درست روبه روی دانشگاه تهران، علی منتظر اتومبیل بود تا با آن به منزل برود. از قضا چند جوان که با اتومبیل در حال عبور بودند او را می شناسند و با انگیزه شوخی یا شاید دیدار به شکل وحشتناکی به سمت او می آیند. علی با اتومبیل برخورد می کند و از ناحیه پا صدمه می بیند.

«رو به روی دانشگاه تهران ایستاده بودم که اتومبیلی حامل چهار سرنشین با بی احتیاطی کامل راننده، به سمت من آمد و طوری با پای چپم برخورد کرد که هرگز به شکل اول در نیامد و ۴ سانت کوتاه شد.»

او را برای مداوا به بیمارستان انتقال می دهند. ۸ ماه مداوا تاثیر قابل توجهی در بهبود پای او ندارد. به ناچار به خارج از کشور می رود و در آنجا پس از چند عمل جراحی سلامت نسبی اش حاصل می شود. به خاطر کوتاه شدن پای چپ، از آن به بعد دیگر هرگز نمی تواند قدم های بلند و محکم بردارد. علی باغبانباشی راننده اتومبیل را به خاطر نداشتن وضع مالی مناسب می بخشد و درباره او گذشت می کند.

 

از تنهایی دویدن تا تنهایی باغ

سال ۱۳۵۶ است علی باغبانباشی، با کوله باری پر از افتخار، دوباره به شهر و دیارش بر می گردد. باغ های سرسبز و رودخانه و بنفشه ها و طراوت. انگار دلش می خواهد بعد از این همه شلوغی و رفت و آمد و رقابت، دوباره در کنج باغ پدری از پشت پنجره خانه باغ خاطرات کودکی و نوجوانی را مرور کند. درخت بکارد، میوه بچیند و عطر خوب بنفشه ها را با صدای پرنده ها پیوند بزند. شاید این مسیر که او تا انتهایش را تنهای تنها می دوید حالا منتظر گام جوانتر هاست. زندگی همین رفت و برگشت هاست که در عشق و هجرت خلاصه می شود و به قول خودش؛

عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است

ور به سختی گذرد نیم نفس بسیار است.

 

گریز به روز های قدیم

حدود سی و اندی سال پیش، اگر بعد از ظهر یک روز تابستان رهگذر کوچه پس کوچه های سبز ییلاق طرقبه می شدی و از آن جا به «چونی در» می رفتی حتماً فریاد مردی را می شنیدی که به صد ها پای دونده آماده باش حرکت می داد. چونی در؛ میدان کوچکی بود که دورش را می گشتی ۲۰۰ متر بیشتر نبود. با قلوه سنگ های زیاد، زمین ورزشی بچه های طرقبه بود.

استاد علی باغبانباشی، با ۲۰۰ نفر از نوجوانان طرقبه اینجا تمرین دو و میدانی می کند. مسابقه می گذارد و از اموال شخصی اش برای فرزندان زادگاهش هزینه می کند. انگار دوست دارد از این منطقه خوش، باغبانباشی هایی را تحویل دو و میدانی ایران بدهد. او بدون هیچ چشمداشت و غروری با این که قهرمان ملی است شاگردان زیادی را تربیت می کند.

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت 

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۵۴
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

دو یار صمیمی ، دو قهرمان ملی

مرحوم تختی ۱۰ سال بعد از من وارد عرصه ورزش شد. ما در اردوها و مسافرت های زیادی در کنار هم بودیم. تختی به حقیقت الگوی اخلاق بود. من روزهای زیادی از او گذشت و مردانگی دیدم و آموختم. رفتار و کردار شایسته او باعث شده بود که نه تنها محبوب هم وطنانش باشد بلکه خارجی ها در مملکت های بیگانه هم به او احترام می گذاشتند. یادم هست در المپیک ها که شرکت می کردیم، تعداد زیادی از مردم کشورها فقط برای دیدن او به محل اقامت ما می آمدند و دیدار او و گرفتن چند خط یادگاری را افتخار می دانستند. او هم با تواضع و غیرت ایرانی اش آنها را  بیش از پیش مجذوب خودش می کرد.

 

تختی؛ جوانمردی که نمی خواست کسی را دلگیر کند

سال ۱۳۳۵ برای حضور در المپیک ۱۹۵۶ اردوی تدارکاتی داشتیم. در بین کلاس ها، یک کلاس زبان بود که همه باید شرکت می کردند. یک روز سر کلاس بودیم و مرحوم تختی و مرحوم نامجو هم حضور داشتند. نامجو با بغل دستی اش صحبت می کرد. مرحوم تختی به او تذکر داد ساکت باشد تا بقیه هم از درس استفاده کنند. همین مسئله باعث درگیری لفظی بین آن ها شد.

در خوابگاه من و تختی کنار هم بودیم . آن شب تختی تا صبح بیدار ماند و ناراحت بود. دلیل ناراحتی اش را پرسیدم گفت: من از اینکه باعث رنجش نامجو شدم ناراحتم و تا او را راضی نکنم آرام نمی شوم.

صبح روز بعد از اردو خارج شدم. دو جعبه شیرینی خریدم و تختی و نامجو را آشتی دادم. تختی جوانمردی بود که نمی خواست کسی از او دلگیر باشد.

 

زلزله بویین زهرا و تختی

روز نهم شهریور ۱۳۴۱ شمسی زلزله ای به قدرت ۲/۷ ریشتر شهرستان بوئین زهرا در جنوب استان قزوین را لرزاند. این زلزله موجب ویرانی کامل شهر و تمام روستاهای اطرافش شد. آن روزهای سخت یادم هست که مردم با چه عشق و علاقه ای به ندای پهلوان محبوبشان لبیک گفتند و به راستی هم که پهلوان تختی حماسه آفرید. او در قالب و کسوت ورزشکار ملی، سوار بر کامیون شد و از چهارراه ولی عصر امروزی تهران با چند کامیون دیگر شروع به حرکت کرد. مردم با دیدن او سر از پا نمی شناختند و او را در جمع آوری اعانه یاری می رساندند.

پهلوان تختی معتقد بود که مردم جنوب شهر خود به خود کمک رسانی می کنند و باید جمع آوری اعانه از شمال شهر تهران باشد. بعد از جمع آوری اعانه هم با اینکه با فشار دولت برای تحویل آنها روبرو بود، پافشاری کرد و خودش به منطقه زلزله زده رفت و اعانات را به دست مردم رساند.

 

پرداختی اش را به نیازمندان می بخشد

مرحوم تختی به عنوان پهلوان کشور، ماهیانه دوهزاروپانصد تومان حق سفر و المپیک می گرفت که این مبلغ را به پنج خانواده حواله می کرد و خودش استفاده نمی کرد. چند تا دانشجوی بی بضاعت هم بودند که تختی خودش هزینه تحصیلشان را پرداخت می کرد. او برای مال دنیا ارزشی قائل نبود و مناعت طبع بلندی داشت.

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبانباشی

 

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبانباشی

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۴۴
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

اولین قدم های بلند

علی باغبانباشی در مسیر تقدیرش به هنگ ۲۱ پشت کوهسنگی مشهد می رود تا دوران سربازی را بگذراند. ۴۵ روز از خدمتش نگذشته، دلتنگ دیار و خانواده می شود. وقتی که با درخواست مرخصی اش موافقت نشد، دلتنگی اش بیشتر می شود و دلش بیشترحال و هوای خوش طرقبه، پدر، مادر و دوستانش را می کند. تصمیم می گیرد بدون اجازه و نامه کتبی، راه سربازخانه را به سمت طرقبه برود.

صبح روز شنبه، وقتی در صف صبحگاهی حضور و غیاب می کنند او غیبت دارد. آن هم غیبت بدون اطلاع و اجازه.

 «فرمانده، نگاهی به سر تا پایم انداخت و فریاد زد ـ بدون هیچ مجوزی رفتی مرخصی... ها ؟!؟ بعد از آن گروهبان را صدا زد و گفت: ۲ مرتبه دور زمین ۲۰۰۰ متری بدود تا حساب کار دستش بیاید! چاره ای نبود. باید عقوبت کار را بدون هیچ رفت و برگشتی می چشیدم. همراه من دو نفر دیگر هم بودند که باید تنبیه می شدند. ما را به زمین بردند. شروع به دویدن کردیم. دور اول تمام نشده، آن دو نفر، نفسشان بریده بود و از خستگی نای قدم برداشتن نداشتند. اما من، در حال و هوای خودم، فقط می دویدم. به خودم که آمدم سه دور، زمین ۲۰۰۰ متری را دویده بودم. بدون ذره ای خستگی! همین هم باعث شد فرمانده حرف مرا باور نکند و مجبور به دویدن دوباره کند.»

فرمانده که علی را در حال دویدن رصد می کند، از خسته نشدن او شگفت زده می شود و احساس می کند این اتفاق یه پدیده نادر است. اولین کار او بعد از آن، تماس با دکتر حسین بنایی، رییس وقت تربیت بدنی خراسان است. دکتر حسین بنایی که از ماجرای دویدن علی خبر دار می شود، تصمیم می گیرد تا در مسابقه ای که قرار بود برگزار شود او را شرکت دهد و دویدن شگفت او را با چشم خودش بیازماید.

 

از مسابقه تا کشف استعداد

سال ۱۳۲۲. مشهد. قرار مسابقه در میدان سعدآباد مشهد گذاشته شد. رأس ساعت ۴ بعدازظهر. علی باغبانباشی سرباز هنگ ۲۱ باید در مسابقه دوره ای و رسمی با چند نفر از قهرمانان دو و میدانی کشور شرکت کند تا صحت اتفاق آن روز برای رییس تربیت بدنی معلوم شود.

«۸ نفر بودیم. وارد میدان مسابقه که شدیم همه دوندگان با لباس و کفش مخصوص ایستاده بودند. از من سوال کردند، پس لباس ورزشی ات کو سرباز!؟ اما من با همان لباس و حتی همان پوتین ها قرار بود بدوم. پشت خط... قدم های کشیده و آماده با صدای حرکت، شروع به دویدن کردم.»

۷ دونده، مسیر ۵۰۰۰ متری مسابقه که با خاکستر زغالسنگ پوشیده شده و علی باغبانباشی که با وجود پوتین های سربازی، هم شانه دیگران می دود.

«بلد نبودم خودم را گرم کنم. دویدن شروع شد. گام های بلند بر می داشتم. بعد از چهار دور، کم کم گرم شدم. یکی یکی دونده ها را پشت سر گذاشتم. دور دهم، نفر سوم بودم. یک دور مانده به آخر، رفتم پشت سر نفر اول صدای تماشاگران را می شنیدم که فریاد می زدند؛ بارک الله سرباز، برو از همه جلو بزن، سرباز بدو، سرباز بدو، ۳۰۰ متر به خط پایان مانده، نفر اول بودم. من توانستم در کمال تعجب تماشاگران و با پوتین های سربازی، ۷ نفر از قهرمانان دونده را پشت سر بگذارم و با فاصله ۵۰ متر از دیگران اول شوم.»

با اتمام مسابقه حسین بنایی رییس تربیت بدنی خراسان، به سراغ علی می آید. او را در بغل می گیرد و با تعجب می گوید: تو توانستی با پوتین هایت رکورد ایران را بشکنی! دستور می دهد تا فوراً گلدان نقره بخرند و هنگ را به خط کنند تا از او قدر دانی شود.

«سربازان سه بار هورا کشیدند و من اولین گلدان نقره ام را گرفتم.»

بعد از این پیروزی، علی باغبانباشی رو به مسیری طولانی و روشن ایستاده و قرار است تا انتهای آن را با تلاش و تشویق بدود و افتخار کسب کند.

 

دومین پیروزی

خبر پیروزی علی باغبانباشی خیلی زود به تهران رسید و مقامات ورزشی از وجود نابغه ای که سال ها در طرقبه روزگار می گذرانده با خبر شدند و چون آن سال ها بیش تر امکانات در پایتخت بود، تصمیم گرفتند تا از او دعوت کنند به تهران مهاجرت کند. علی فوراً برای انتقال به تهران آماده می شود.

«خبر رکورد شکنی ام زود تر از از تصورم به تهران رسیده بود. امریه دستم دادند تا به مرکز در تهران بروم. هیچ کس را نمی شناختم. اما همه منتظر من بودند. برای مسابقات انتخابی ترکیه باید آماده می شدم. به حضور فرمانده کل ارتش رسیدم. فرمانده ارتش بعد از سوال و معرفی، از من خواست تا لباس ورزشی بپوشم. لباسی که از رییس تربیت بدنی خراسان هدیه گرفته بودم را پوشیدم و به استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) رفتیم.»

 

مشهدی ، از اول آخری!

علی از همه چیز سوال می کند. درباره زمین، خط ها و شماره هایی که روی آن ها کشیده شده... مسابقه با شلیک گلوله آغاز می شود. نکته جالب شروع این مسابقه ماجرا حرکت اوست. علی اصلاً سابقه شرکت در مسابقات بزرگ را ندارد. وقتی گلوله شلیک می شود، با استرس زیاد بر می گردد تا علت شلیک را بفهمد! که همان وقت با فریاد رییس تربیت بدنی که «سرباز بدو، چرا ایستاده ای!؟» به خودش می آید و شروع به دویدن می کند.

به خاطر توقف اول مسابقه از دیگر شرکت کننده ها عقب مانده بودم. تماشاچیان مرا هوو می کردند و فریاد می زدند؛ مشهدی، از اول آخری!

در این مسابقه علی باغبانباشی توانست با رکورد ۳۷/۱۶ مقام اول را کسب کند و بالاترین رکورد دوی کشور را تا آن روز بشکند.

 

حضور در اولین مسابقه خارجی

بعد از پیروزی در مسابقات انتخابی برای کشور ترکیه، علی با تعدادی از ورزشکاران و قهرمانان عازم کشور ترکیه می شود. این در واقع اولین ورود او به رقابت های خارجی است. روز موعود فرا می رسد. به کشور ترکیه و میدان مسابقه وارد می شوند. حضور صدها تماشاگر و فضایی بیگانه با حال و هوای قبل. علی، استرس دارد؛ ولی نمی خواهد کسی از آن با خبر شود. با شلیک گلوله حرکت می کند و با قدم های بلند می دود. با وجودی که رکورد ایران را ۲۲ ثانیه پایین تر می آورد، اما نمی تواند قهرمان شود و مقام پنجم را کسب می کند. چرا که رقبای او کار کشته این میدان هستند و او هنوز بی تجربه است.

«این مسافرت برای من فایده زیادی داشت و من توانستم فنون مختلف دو های استقامت و طریقه های تمرین آن را یاد بگیرم.»

 

تلاش های دوباره

بعدازظهرهای تهران و ورزشگاه امجدیه در سکوت یک زمین بزرگ، جوانی با قامت بلند و لاغر اندام، تک و تنها می دود. ۱۵ دور یا بیشتر را بدون خستگی ۲ ساعت تمام ورزش می کند. علی را خیلی ها در حال تمرین می دیدند. انگار همه انرژی اش را جمع کرده و با همت زیاد می خواهد به آرزوهایش برسد و برای کشورش افتخار کسب کند. به خاطر استعداد ذاتی و تمرینات زیاد، زیر نظر استادش احمد ایزدپناه، در مسابقات باشگاهی کشور در سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ دائماً مقام اول را دارد. همراه با این مسابقات در رقابت های دوی صحراگردی هم حضور دارد و پیروز می شود. مربی اش، علی را شاگردی عاشق و سر به زیر می داند که تمام آموزش های او را بی هیچ چون و چرایی و بدون غرور و در عین احترام و ادب انجام می دهد. سال ۱۳۲۹ علی در مسابقات آسیایی در دهلی کشور هندوستان مدال طلا می گیرد و در داخل کشور، می تواند با پیروزی هایش، تیم باشگاه تاج را در صدر تیم های دو و میدانی پایتخت قرار بدهد.

 

دارنده رکوردهای دو و میدانی

سال ۱۳۳۰ بعد از یک سال تمرینات سخت، علی باغبانباشی برای مسابقات آسیایی عازم هندوستان می شود. در این مسابقات ۱۲ کشور جهان حضور دارند و علی می تواند در دور ۵۰۰۰ متر، مقام اول را و در دوی ۳۰۰۰ متر مقام دوم را به دست بیاورد. یک سال بعد با همین گروه ورزشی عازم کشور پاکستان می شود. برگزار کننده شهر لاهور است و بار دیگر مرد دونده آن روزهای ایران در ۵۰۰۰ متر و ۳۰۰۰ متر مقام اول را کسب می کند و رکورد را می شکند. بعد از این موفقیت هاست که برای شرکت در المپیک فنلاند انتخاب می شود. قبل از رفتن به المپیک ۴ ماه برای شرکت در دوره های آموزش ورزش و تغذیه عازم کشور آلمان می شود. همان دوره هایی که علی رمز سلامتی و طول عمرش را بعد از لطف خداوند، آموزش های آنها می داند.

 

المپیک فنلاند ۱۳۳۱

قبل از شروع المپیک روزنامه ها نوشتند؛ «آقای باغبانباشی قهرمان دوهای استقامت کشور مسیر کرج تا تهران را می دود و ساعت ۱۲ وارد میدان فردوسی می شود. باشگاه تاج این برنامه را به عنوان یک برنامه مقدماتی المپیک ترتیب داده است.»

سال ۱۳۳۱. فنلاند. المپیک هلسینکی. علی باغبانباشی به عنوان نماینده دوی استقامت با گروه عازم المپیک می شوند. در این المپیک، پهلوان تختی هم در رشته کشتی شرکت دارد.

روزنامه ها بعد از مسابقه نوشتند؛ «بهترین رکورد ایران ۲/۱۳/۹ دقیقه که به وسیله آقای باغبانباشی در مسابقات المپیک ۱۹۵۲ در هلسینکی به دست آمد.»

 

المپیک ایتالیا؛ شهر رم

این جانب پس از ۲۰ روز تمرین جز تیم دو و میدانی کشور به رم رفتم تا در مسابقه دو و میدانی در میدان بزرگ رم بین بهترین قهرمانان اروپایی شرکت کنم و ۱۲ نفر از بهترین قهرمانان ایتالیا در این مسابقه شرکت داشتند و جمعیت با بی صبری انتظار نتیجه نهایی را داشتند. چرا که من قبلاً در ایران، با قهرمانان آنها دست و پنجه نرم کرده و آنها را شکست داده بودم. لذا قهرمانانشان از من حساب می بردند. این در حالیست که من آپاندیسم را عمل کرده ام و فقط توانسته ام یک ماه تمرین کنم. مسابقه شروع شد. تمام مسابقه را آرام حرکت کردم. دور آخر، دونده قهرمان ایتالیا سرعتش را زیاد کرد و من هم سرعتم را زیاد کردم. دویست متر مانده به خط پایان جلو افتادم و با اختلاف ۳۰ متر با نفر دوم، برنده شدم و روی کرسی نفر اول با افتخار برای کشورم ایستادم. تمام روزنامه های رم، قهرمانی ام را تیتر زدند و من در میان توجه مردم ایتالیا برای کشورم افتخار کسب کرده بودم و احساس خوشحالی داشتم.

 

پاریس و پیروزی شیرین

انقلاب فرانسه در جریان است. فرانسوی ها به خاطر داشتن دو قهرمان در رشته دو و میدانی ۵۰۰۰ متر، در برنامه رقابت ها مسابقه ۵۰۰۰ متر گذاشته بودند تا آنها را به رخ بکشند. علی باغبانباشی مهمان ایران در این رقابت است. ۳۱ نفر از روسای جمهور کشورهای اروپا و کشورهای دیگر در جایگاه مقامات نشسته اند. ۱۰۰ هزار نفر جمعیت تماشاگر و ۱۷ نفر شرکت کننده.

«رقابت ما شروع شد. تا دور دهم همه با هم بودیم، اما از آن به بعد یکی یکی جلو می افتادیم. دورهای آخر من و بازیکنان آلمان و مجاری و فرانسه ماندیم. در دور آخر، تنها من بودم و بازیکن فرانسه. لحظات پایانی، درست وقتی که تمام ۱۰۰ هزار نفر، بازیکن کشورشان را تشویق می کردند، من یک متر و نیم پیش افتادم. صدای تشویق ها به نعره و سروصدا تبدیل شده بود. من توانستم اول شوم. یادم هست بعد از پیروزی من، تمام استادیوم در سکوت فرو رفت.»

 

افتخار فراموش نشدنی

سال ۱۳۲۹ وقتی المپیک آسیایی در شهر دهلی هندوستان آغاز شد، نام علی باغبانباشی در لیست اعزامی های ایران است. رقابتی سخت بین کشورهایی که امید به بالا رفتن پرچم کشورشان دارند و این بار هم قهرمان دونده کشور ایران می تواند با اهتزاز پرچم سه رنگ کشورش، افتخاری دیگر ثبت می کند.

«شادترین لحظه زندگی من، همان لحظه ای است که ده ها هزار تماشاگر حاضر در المپیک دهلی، به خاطر پیروزی من و هنگام نواخته شدن سرود ملی ایران به پا خاستند. من هیچ گاه نمی توانم آن لحظه را فراموش کنم.»

 

باغبانباشی آتشدان المپیک آسیا را روشن می کند

المپیک کشور های آسیایی و کشور ایران میزبان است. افرادی که باید شعله المپیک را حمل کنند انتخاب شده اند. برای نفر آخری که آتشدان را شعله ور می کند چند نفر کاندید هستند و از میان آنها علی باغبانباشی به عنوان پرافتخار ترین قهرمان ایران انتخاب می شود. او در سن ۵۰ سالگی با قدم های بلند در حالی که شعله را دست دارد حرکت می کند. مسیر را می دود. از ۲۱۵ پله بالا می رود. درست در لحظه روشن کردن مشعل، کبوتر سفیدی را می بیند که در نقطه مرکزی آتشدان نشسته.

«قبل از شروع مراسم ، حدود ۲۰۰۰ کبوتر به نماد صلح و دوستی در آسمان به پرواز در می آورند. لحظه روشن کردن آتشدان، ناگهان متوجه شدم یکی از آن کبوتر ها در قسمت مرکزی آن نشسته. اگر شعله را روشن می کردم و پرنده می سوخت، چهره ی خوبی برای میزبان نداشت. پس با دسته مشعل ضربه ای به نزدیکش زدم. او پرواز کرد و من با خیال راحت شعله المپیک را روشن کردم. این اتفاق و عکس العمل من در آن لحظه، بازتاب زیادی داشت و گزارش های زیادی تهیه و عکس های زیبایی ماندگار شد.»

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۳۰
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

سال ۱۳۰۳، چند فرسخی مشهد

ییلاق طرقبه، آن روزها، مثل امروز سر زبان ها نبود. اما عطر شکوفه های سیب و گیلاسش در بهار روح را جوان می کرد. تپه های زیبا و شب های خنک در تابستان و سرسبزی باغ هایش چشم را می نواخت و حس خوب زندگی را در رگ های اهالی جاری می کرد.

در محله پاچنار، درست کنار همان درخت چناری که سال ها روبروی مسجد ایستاده و سایه اش را بر سر مردم پهن کرده، برو بیابی بود. آقا محمدحسن، همان حوالی، روزگار می گذراند. در داغستان، باغ میوه داشت و زندگی نسبتا روبراه... از عطای خداوندی، یک پسر داشت. نامش را علی گذاشته بود.

علی، در اولین روز پاییزی سال ۱۳۰۳ به دنیا آمد و مثل طالع بینی اش، شاد و سرحال، دقیق و وظیفه شناس بود. هفت سال داشت که برای تحصیل به مدرسه خواجه نصیر رفت. دردانه پدر، به رسم ایام قدیم، از همان کودکی کار می کرد. میوه های باغ پدر را روی گاری می گذاشت، تا روستاهای اطراف می برد و می فروخت. بازی اش که می گرفت، با بچه های روستا، کنار رودخانه می رفتند و مسابقه، پرش از عرض رودخانه می گذاشتند. علی همیشه برنده بود. با یک پرش چنان عرض رودخانه را می پرید که آب از آب تکان نمی خورد.

آخر سر هم، با همین قدم های بلند و محکم، سال ها بعد، عنوان «پدر دو و میدانی» را به نام خودش، یعنی علی باغبانباشی ثبت کرد.

محمد حسن آقای باغبانباشی یا آقا مندحسن، معتمد محله پاچنار طرقبه ، هیچ وقت فکر نمی کرد تنها فرزندش ، مایه مباهاتش بشود. حتی آن روز که بچه های پاچنار از دست شیطنت های علی بو او شکایت می کردند که « علی کاسه آش را از آنها گرفته و با سرعت باور نکردنی مسیر روستا را طی کرده و در گوشه ای امن آن را با لذت و شادی کودکانه خورده...» نمی دانست یه استعداد عجیب در فرزندش نهفته است. اما خوب میدانست که آیه الکرسی را هر روز روی ایوان ، موقع نماز برای حفظ تنها پسرش از بلای روزگار بخواند و به خود او هم یاد بدهد.

آقا محمد حسن باغبانباشی، همیشه آرزو می کرد پسرش، درست مثل پدر بزرگش حاج حسین علی اصغر آقا، یک پهلوان خراسانی شود و مثل او طول عمر با عزت و صد ساله داشته باشد.

 

هر روز که می گذرد

 مسابقه های ورزشی زیادی به مناسبت های مختلف در محله پاچنار برگزار می شد و علی همیشه اول بود. فرقی هم نمی کرد در رشته کشتی چوخه، دو و میدانی یا تیراندازی و... از هم سن و سالانش یک سر و قد بالاتر می زد. روزگار می گذشت. ۱۲ سالش که بود با پسر عموها راهی کوچه آسیاب می شدند. پایین این کوچه لب رودخانه، یک آسیاب بود. گندم می برند و آرد می کردند. نان های تنوری و داغ مادر علی خوردن داشت.

روز های خوب کودکی سپری می شدند. روزهایی که با کار و بازی در باغ های طرقبه می گذشت. علی هم چنان قد می کشید. نوجوان که شد، به پیشنهاد پدرش در یک کارگاه کفش شروع به کار کرد. مردم این منطقه انگار روزی شان را از باغداری و دامداری و دوخت چرم و بافت حصیر تأمین می کردند. چند سالی را به این حرفه مشغول بود.

حالا جوانی خوش قد و قامت شده بود. اهالی همه او را دوست داشتند. علی کمک رسان مردم بود. جوانی با ایمان و پاک که چشم اعتماد همه به اعمال و رفتارش خیره بود. همان روزها بود که صبح زود از طرقبه راه می افتاد به سمت حرم امام رضا(ع) برای زیارت. این مسیر ۴۶ کیلومتر بود و او همه راه را پیاده می رفت و بر می گشت. یعنی ۹۲ کیلومتر! سن و سالش که به ۱۹ رسید، عازم خدمت سربازی شد.

«جنگ جهانی دوم که شروع شد، آلمان و شوروی وارد ایران شدند. من آن روزها را خوب یادم هست. در طی دو سالی که ایران دست نیروهای شوروی بود، سربازهای ایرانی، ارتش را رها کردند.

بعد از دو سال که بیگانه ها از کشور رفتند، دوباره ارتش پا گرفت و نماینده های آنها به شهرهای مختلف می آمدند تا سربازگیری کنند. یکی از همان روزها بود که نماینده شان به طرقبه آمد و من هم که سن و سالم مناسب سربازی بود، انتخاب شدم.»

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۵
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

پوریای ولی کسی است که همیشه با شنیدن نام او، حس احترام و تواضع در هر شنونده ای زنده می شود. او پیشکسوت است. پیشکسوت ها، همان آغازگران هستند که بعد از تلاش مداومشان در یک رشته خاص، کهنه کار می شوند. در این بین، پیشکسوتان ورزشی کسانی هستند که در گذشته های نزدیک، در یک رشته ورزشی سرآمد بودند. مقام های کشوری و حتی المپیک و جهانی کسب کرده اند و مربیانی با تجربه تعلیم شان داده اند و حالا؛ بعد از گذراندن دوران قهرمانی، پا پیش می گذارند و سمت های مربیگری و یا سرپرست تیم های ورزشی را بر عهده می گیرند. اینان؛ الگوی جوانمردی و توانمندی اند و غیرت در وجودشان موج می زند و خلاصه اینکه پیشکسوت ها، تا همیشه قابل احترام و اعتماد اند. باید قدرشان را خیلی زیاد بدانیم، اگر به نسل های آینده امید بسته ایم.

البته ما در تاریخ سراسر افتخار کشورمان، مقطعی درخشان و تابناک به نام حماسه هشت سال دفاع مقدس داریم. دورانی که جوانان این مرز و بوم، جوانمردانه حماسه ای ماندگار آفریدند و نام بلند خود را در دفتر جوانمردان ثبت نمودند.

فتوت و مردانگی، شجاعت و غیرت، حماسه و پهلوانی در این مقطع تاریخی ملت ما، نمود عینی پیدا کرد و جوانان دلیر و شجاع ملت، مردانه در مقابل استکبار و جبهه ی جهانی ظلم و کفر ایستادند و نمونه و سرمشق عینی برای کسانی شدند که می خواهند شیوه ی درست زیستن را بیاموزند. قهرمانان و پهلوانان واقعی سرزمین ما، همین جوانان و مردانی بودند که پشت استکبار را به خاک مالیدند و سرافرازانه، بر بلندای حمیت و مردانگی ایستادند و با نثار جان خود، مرزوق عندالرب شدند.

در این مجال مکتوب، به زندگی و بخشی از خاطرات تصویری و شفاهی پیشکسوت و پدر دو و میدانی ایران «استاد علی باغبانباشی» پرداخته ایم. امید آنکه توانسته باشیم در پاسداشت ارزش های والای فردی و اجتماعی این شخصیت گرانقدر عرصه ورزش، قدمی برداشته باشیم.

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۹
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبانباشی

 

مقدمه

بخش اول: زندگینامه

بخش دوم: آغاز زندگی ورزشی

بخش سوم: همراه با تختی و باغبانباشی، دو نابغه ایرانی

بخش چهارم: سال های دور از میدان

بخش پنجم: هوشیار باشیم

بخش ششم: آلبوم خاطرات

 

* * *

 

شناسنامه کتاب:

تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد

مصاحبه: پروانه کاظمی

انتشارات: بوی شهر بهشت

چاپ: اول – بهار 1395

شابک: 067-370-600-978

رده بندی کنگره: 81395م9الف/23/1061GV

رده بندی دیویی: 420955/796

شماره کتابشناسی ملی: 4213705

مشخصات ظاهری: قطع پالتویی - 57 صفحه – مصور – رنگی

طراحی جلد و صفحه آرایی: زینب صوابی

........................................

مدیریت تربیت بدنی همگانی شهرداری مشهد

https://sport.mashhad.ir

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۸
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
آرشیو گالری تصاویر