بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث امروزمان در مورد این است که کار خوب چیست؟ از قرآن و حدیث بر میآید که کار خوب باید 25 یا 26 شرط داشته باشد تا کار خوب بشود. وگرنه همه کارها هر کدام یک عیبی خواهد داشت. چون قرآن بسیار خاطرنشان کرده که: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».
حال عمل صالح و کار خوب چیست؟
قرآن میفرماید: «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) حال در مورد «أَحْسَنُ عَمَلاً» و کار خوب امروز مقداری صحبت کنیم. پس موضوع ما نشانههای عمل صالح است. در سوره کهف خداوند میفرماید: «لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف/7) ما مردم را آزمایش میکنیم تا ببینیم که کدام عملشان بهتر است.
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: منظور از احسن عملاً، اکثر عملاً یعنی عمل زیاد نیست. زیادی عمل مهم نیست و نیکی عمل مهم است.
حال این عمل صالح چیست؟ امیرالمومنین علی(علیه السلام)میفرمایند: «النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا یُحْسِنُونَ»(کافى، ج1، ص50) مردم پسر کارشان هستند. یعنی انسان را با کارش شناسایی میکنند.
حال نشانههای کار خوب:
1- انتخاب مشکل ترین کار: بهترین کارها آنهایی است که مشکلتر باشد و بر خلاف تحصیل کردههای ما که میگویند کار خوب آن است که راحتتر باشد و میگویند: اردیبهشت مردم، (اردی جهنم ماست). در این زمینه آیه و حدیث بسیار است. قرآن میفرماید: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ»(نهجالبلاغه، حکمت249) بهترین کار کاری است که انسان سختیاش را تحمل کند «المَکارمُ بِالمَکارِه»(غررالحکم، ص99) کرامت انسان به این است که مشکلات را تحمل کند. قرآن مومنین را تعریف میکند و میگوید: پیامبر یارانی داشت. «اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ»(توبه/117) یعنی از پیامبر در ساعات سختی پیروی کردند. آخر، گاهی یک نفر آیت الله را دوست دارد تا زمانی که زیر کولر نماز بخواند، ولی اگر دستور جهاد داد، دیگر علاقهای به او ندارد. یا رفیق است تا زمانی که وضع رفیقش خوب باشد. خداوند میفرماید: نماز شب مهم است، اما مهمتر از نماز شب نمازی است که «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»(سجده/16) یعنی اینکه برای نماز شب خودت را از خواب به سختی جدا کنی. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ»(نساء/95) آنهایی که با سختی جهاد میکنند...
البته مجاهدین قرآنی، نه مجاهدین آمریکایی. حدیث داریم کسی که سفره پهن میشود و سر میرسد، ملعون است. پس خیلی از ما ملعون هستیم. بهترین کار سخت ترین کار است.
2- مسأله نظم و نوبت: امامان معصوم ما، با آن همه گرفتاری معتکف میشدند. گاهی انسان آنقدر کار برای خودش میکند که خودش را فراموش میکند. گاهی ما طلبهها به چنین سرنوشتی دچار میشویم. مثلاً شب 21رمضان که شب عبادت و قرآن سرگرفتن و احیاست، همه حواس من جمع این موضوع است که امشب چه بگویم؟ بالاخره هم یادم میرود که بگویم که خودم چه کارهام. برای همین هم امامان ما در میان کارهای اجتماعی خود، به خودشان هم میرسیدند.
حدیث داریم کارهایتان باید انظباط داشته باشد. مومن جدولی بدین ترتیب دارد: «سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ»(تحفالعقول، ص409) ساعاتی برای گفتگو با برادران دینی «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ» و ساعتی برای لذت بردن. یعنی انسان نباید وقتی تداخل کاری شد، زن و بچه را فراموش کند.
قرآن در تعریف پیامبر(ص) میگوید: «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا»(مریم/51) پیغمبر رسول و نبی بود «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ»(مریم/55) ولی در عین حال به اهل و عیالش هم میرسید و درعین اینکه سخنرانی یک میلیونی داشت، به زن و بچه خودش هم میرسید و توجه میکرد.
امیر المومنین علی(علیه السلام) به استاندارش میگوید: کارهای اجتماعی مهم، تو را از مسائل جزئی باز ندارد و غافل نکند. گاهی برای کارهای جزئی نقشی است که برای کارهای کلی نیست. گاهی انسان عمومی و برای همه سخنرانی میکند و گاهی هم در گوش کسی خصوصی نصیحت میکند و چه بسا دومی از اولی مهمتر و تاثیرگذارتر باشد.
بنابراین نظم و نوبت در کارها که چه وقت چه کاری انجام شود، خیلی مهم است.
ما در حوزه علمیه آدمهایی داشتیم که خیلی خوب بودند و زیادی خوب بودند. بالاخره از آخوندی بیرون رفتند. ولی آدمهایی که معمولی بودند و منظم، به موقع میخندید و به موقع میگریستند و به موقع درس میخواندند، ماندند. ولی آنهایی که مدام درس میخواندند دوام نیاوردند و به صورت انفجاری در رفتند.
خدا آیت الله شاهرودی را رحمت کند، ایشان از مراجع تقلید بود. در نجف نزد ایشان رفتند و گفتند: فلان طلبه خیلی آدم خوبی است. گفت: من میترسم از اینهایی که خیلی خوب هستند.
3- مساله تعبد: بهترین کار، کاری است که در آن تعبد باشد. یعنی چون خدا گفته این کار را بکند، انجام میدهد. نه این که دوست داشته باشد و دلش بخواهد. ما آفریده شدهایم برای عبادت و برای اینکه بخاطر خدا کار انجام دهیم. گاهی انسان استقامت هم دارد، ولی برای خدا نیست و تعبدی نیست. استقامتش دُنگی است. مثلاً دارد کتاب میخواند میگوید باید تا آخرش را بخوانم و هر چه هم خوابش میآید باز میخواند. میگوید چون گفتم تا آخرش را باید بخوانم، پس میخوانم. ممکن است از روی هوی و هوس 100 صفحه هم مطالعه کند. مثل زنی که میگوید چون بشقابهای دخترم گل سرخ دارد، پس دیس آن هم باید گل سرخ داشته باشد. مطالعه با بشقاب گل سرخ خانم فرقی نمیکند، چون ریشه هر دو هوس است. گاهی خدا یک چیز جزئی را میخواهد، ولی یک چیز کلی را نمیخواهد. من در تعبد مثلی داشتم. گفتم یک وقت انسان دستش خون میآید و یک مقدار باند میخواهد، اما صد تالحاف کرسی و پنبه را نمیخواهد. تلفن عمومی، دو ریالی میخواهد. حالا تو بگو این 10 تومانی است! این تلفن با دو ریالی کار میکند. بهترین کار این است که انسان تعبد داشته باشد و هر کار را خدا گفته انجام دهد.
4- تقسیم کار: امیر المومنین علی(علیه السلام) به استاندار خود میفرمایند: «و اجعل لکل عمل مسئولا» برای هر عملی مسئولی قرار بده. حضرت رسول(ص) 17 منشی داشت. یک منشی برای امضاءکردن قراردادها، یک منشی برای گرفتن مالیاتها و...
5- بصیرت در عمل و آگاهی و تخصص: بعضیها وارد کاری میشوند، ولی هیچ بصیرتی ندارند. چند ماه پیش، کنار خیابان میایستادند و میگفتند: آقا بیا بحث آزاد. شنیدم فلانی، فلان است. آیا این بحث آزاد است؟ این که نشد بحث آزاد. خدا شهید مظلوم بهشتی را رحمت کند. در اتوبوس، در یکی از خیابانهای تهران دعوا میشود که ایشان خانهاش چند طبقه است. بالاخره راننده میگوید دعوی نکنید، من خانه ایشان را بلدم، میرویم و میبینیم که چند طبقه است. در خانه را میزنند و پسرشان بیرون میآید و میبینند که خانه ایشان یک طبقه بیشتر نیست.
قرآن میگوید: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون»(نساء/43) یعنی وقتی مست هستید طرف نماز نروید تا بفهمید چه میگویید. حدیث داریم عمل آدم بدون بصیرت، مانند الاغی است که دور سنگ آسیاب میچرخد. خیلی فعالیت میکند؛ ولی بالاخره میبیند سر جای اول است، چون بصیرت ندارد.
مساله تخصص و اهلیت داشتن مسئله مهمی است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»(نحل/43) امام صادق(علیه السلام) شاگردانشان را تقسیم کرده بودند. هشام مسئول مباحث عقلی و کلامی بود. زراره مسئول نقد بود. جابربن حیان مسئول امور شیمی بود و یک نفرمسئول تفسیر و برای هر بحثی شاگردی داشتند.
6- شهامت: بهترین کار کاری است که در آن شهامت باشد و انسان با قدرت در آن وارد شود. احساس کند که بر کار سوار است و جرات اقدام داشته باشد که رمز موفقیت هم همین است. امیرالمومنین علی(علیه السلام) میفرمایند: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ»(نهجالبلاغه، حکمت 175) از هر چه ترسیدید، خود را در آن بیندازید. چون وَهمَش از خودش بیشتر است. حدیث داریم با آدم ترسو مشورت نکنید. میخواهم بروم استخر؟ یک وقت نروی غرق میشوی! حدیث داریم بازاریهای ترسو همیشه گدا زندگی میکنند. چون دل و شهامت هیچ کاری را ندارند و جرأت نمیکنند با کسی شریک شوند.
7- عمل خوب، عملی است که انسان آن را کم ببیند. گاهی افراد کاری انجام میدهند و فکر میکنند کارشان خیلی مهم است. عمل خوب عملی است که انسان عملش مهم باشد، ولی خودش باور نکند که اینطور است. امام سجاد(علیه السلام) این همه عبادت میکند، ولی میگوید: من که عبادت نکردم، حضرت علی(علیه السلام) عبادت میکرد. به علی(علیه السلام) میگویند: چه میکنی؟ «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص»(کافى، ج1، ص89) من بندهای از بندگان پیغمبر(ص) هستم. به پیغمبر(ص) میگویند: چه میکنی؟ میگوید آیا بندهای شکور نباشم؛ من که خدا را نشناختم.
آیت الله عظمی بروجردی وقت مردن شروع به گریه کرد. ایشان فرد بسیار بزرگی بود. بزرگترین علمای درجه یک اکثرشان از او استفاده کردند. مردم گفتند برای چه گریه میکنید؟ گفتند نزد خدا میروم اما دست خالی. شما دست خالی هستید؟ شما این همه مثل مطهری تربیت کردید! علمای درجه یک از شما استفاده کردند، کتاب چاپ کردید، در هامبورگ مسجد ساختید. فرمود: این همه که شما میگویید نزد شما چیزی است، اما نزد خدا چیزی نیست. مثلاً برای بچه که پول خرد در قلکش میاندازد چیزی است، اما وقتی خواستید قالی بخرید چیزی نیست. پس اگر خواستیم کارمان خوب باشد باید کارمان را کم ببینیم.
8- آزادی: بهترین کارها آن است که در انتخاب آن آزادی باشد. مردم منطقهای نزد علی بن ابیطالب(علیه السلام) آمدند و گفتند: آقا ما از فلان منطقه هستیم. در منطقه ما قناتی است که این قنات نیاز به لایروبی دارد، ما تقاضا میکنیم که شما نامهای به فرماندار ما بنویسید تا به مردم اجبار کند که لایروبی کنند. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: من مردم را اجبار کنم؟ ابداً! «و لست اجرا احدا» علی هرگز انسانی را به کاری مجبور نمیکند. انسان باید آزاد باشد.
9- اندیشیدن به حق: مسأله دیگر در عمل این است که انسان به حق بیندیشد نه به همراه؛ حتی اگر تنها باشد. به پیامبر(ص) گفتند: ما هر چه بخواهی از پول و ثروت به تو میدهیم. گفت: اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید، دست از دعوتم بر نمیدارم.
خدا مرحوم شهید سعیدی را رحمت کند. ایشان همان اوایل انقلاب نزد حضرت امام رفته بود و گفته بود: شاید شما انقلاب کردید و مردم همراه شما نیامدند، یا بلکه شاید مردم وسط راه خسته شدند. رهبر انقلاب به ایشان فرمود: اگر هیچکس هم همراه من نباشد، من دست از کارم برنمی دارم.
10- صداقت: قرآن انتقاد میکند و میگوید که برخی عمل میکنند و کار انجام میدهند، اما یک کار خوب و یک کار بد انجام میدهند. «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»(توبه/102) عمل انجام میدهند، ولی یک عمل خوب و یک عمل بد. دعا میکند، فحش و دشنام هم میدهد. به یک نفر کمک میکند و به دیگری تهمت میزند. عمل خوب عملی است که ناب باشد. چون گاهی اعمال در یکدیگر تاثیر میگذارند. همانطور که: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»(هود/114) عمل خلاف هم باعث از بین رفتن عمل خوب میشود. گاهی انسان تشنه است ولی آبی را که در آن مگس باشد، نمیخورد. نماز میخواند و در دلش کینه دارد. شاید نماز از قلبهایی که مملو از بخل و کنیه است، قبول نشود. یک نفر وقتی نماز میخواند عقب میپرید و میگفت: این نمازهایی که ما میخوانیم برمی گردد و به سر خودمان میخورد. میگفت چون خودم خبیث هستم و باقی کارهایم درست نیست، برای همین جاخالی میدهم. «تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»(کافى، ج8، ص22) تصفیه عمل از خود عمل مهمتر است. مثل نفت که تصفیه و پالایش آن از استخراجش مهمتر است و حدیث داریم «تَصْفِیَةُ الْعَمَلِ خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ»(کنزالفوائد، ج1، ص278).
11- مسأله دیگر سبقت است. قرآن میگوید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»(مائده/48) در کارخیر سبقت بگیرید. «سارِعُوا»(آل عمران/133) سرعت بگیرید. و «سابِقُوا»(حدید/21) در یک مسجد کسی که اول پول میدهد، از کسی که بعد از همه پول میدهد، اجرش بیشتر است.
12- ابتکار و سنت شکنی: بهترین عمل، عملی است که «سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً»(کافى، ج5، ص9) حسنه باشد. یعنی در کار ابتکار باشد. ما استعدادهایمان را طاغوت در این مسیر برده بود که مرتب مدها عوض شود. دخترها وقتی یک پارچه میخریدند چند مجله لباس هم میخریدند. ابتکار نباید در فرم لباس باشد. باید در کاری باشد که آن کار برای دیگران درس باشد. معلمی به من گفت که من هر چه فکر کردم چه کنم تا فرهنگ اسلامی را در مغزها پخش کنم فکرم به جایی نرسید. ولی دیدم مقداری پول دارم. آمدم شیراز و اصفهان و قم چند کتاب زبان فارسی خریدم و آنجا سر کلاس به بچهها میدادم و با هفتهای چند ریال به آنها میفروختم. البته سنت و قرارداد دو گونه است: گاهی سنت خوب است، مثل آثار نیاکان. بسیاری از کارهایی که ما میکنیم کارهای حضرت ابراهیم(ع) است. ولی خدا به ما میگوید چون خوب است شما هم انجام دهید. علی(علیه السلام) به استانداران میگویند که کارهای قدیمی هر کدام خوب است، آن را حفظ کنید.
13- مسأله دیگر قاطعیت در کار است.
14- مسأله بعدی عجله در کار خیر است. یعنی در کار خوب باید عجله شود. اینکه میگویند عجله کار شیطان است، برای کارهایی است که انسان نمیفهمد. مثلاً دخترها را زود شوهر دهید و بهتر آن است که دختر در خانه پدرش خون حیض نبیند و در خانه شوهرش ببیند. داماد خوب آمد عجله کنید. در نماز نافله عجله کنید.
15- از راهش باشد: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(بقره/189) یعنی از در به خانه بیایید. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: این آیه به این معناست که کارها را از راهش انجام دهید. کسی میگفت من شروع به خواندن عربی، بدون استاد کردم. گفتم یا نمیفهمی و یا بد میفهمی. درس خواندن بدون معلم نمیشود. مثل اینهایی که میخواهند بگوئید اسلام بدون روحانی، مثل داروی بدون پزشک.
خیلی حدیث داریم که مثل شکر است. اگر شکر را در دهان بچه بریزند خفه میشود. باید با آب مخلوط کنید. خیلی از حدیثها و آیات هستند که اگر در کنار آیات و احادیث دیگر گذاشته نشوند، ممکن است بدآموزی داشته باشند. بنابراین مثلاً راه تفسیر قرآن مراجعه به حدیث است. راه شناخت اسلام مراجعه به اسلام شناس است و... . متاسفیم به حال کسانی که ایدئولوژیشان را از روزنامهای میگیرند که صاحب آن روزنامه خودش سواد ندارد.
16- وسیله عمل باید خوب باشد. یعنی با پای شرک نمیشود به توحید رسید. و نمیتوان با لجن برروی روی دیوار نوشت که نظافت را رعایت کنید. مثل اینکه یک منبری بخواهد با دروغ مردم را به گریه بیندازد. قصد و هدف وسیله را توجیه نمیکند. گروهکهایی میگویند هدف وسیله را توجیه میکند. یعنی برای رسیدن به هدف هر کاری خواستی میتوانی انجام دهی. آن وقت قصهاش قصه همان انار دزد میشود. کسی دو عدد انار دزدید و رفت جلوتر دو نان دزدید. بعد رفت به یک فقیر داد. گفتند چه کردی؟ گفت مومن باید زرنگ باشد. دو انار با دو نان دزدیم هر کدام دو گناه میشود، یعنی روی هم 4 گناه. بعد همه را به یک فقیر دادم. خدا هم میگوید هرکس کار خوبی کرد 10 برابر ثواب میبرد. یعنی 40 ثواب منهای 4 میشود 36 ثواب. پس باید عمل خوب از راهش باشد...
17- عمل خوب عملی است که با عشق انجام شود. در مناجاتها و ادعیه میخوانیم: «أَعُوذُ بِکَ رَبِّ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَل»(بحارالأنوار، ج92، ص228) خدایا پناه میبرم به تو از اینکه کارهایمان بی عشق و با زور باشد. «الهی اذقنی حلاوة مناجاتک» خدایا شیرینی مناجات را به من بچشان و بتوانم از روی عشق با تو مناجات کنم. قرآن از آدمهای بد و منافق تعریف میکند که «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى»(نساء/142) وقتی برای خواندن نماز بلند میشوند، کسل هستند. یعنی عشق به نماز ندارند.
18- محکم کاری: پیامبر(ص) جنازهای را دفن میکردند و خیلی قشنگ و محکم خشت و گِل را میچیدند. گفتند: یارسول الله! چرا اینقدر خودتان را معطل میکنید؟ فرمودند: خداوند دوست دارد. من هم میدانم که این مرده میپوسد، ولی خدا دوست دارد وقتی کسی دست به کاری میزند محکم کاری کند.
19- هماهنگی با ذوق: بهترین کار، کاری است که با ذوق هماهنگ باشد. چون یک وقت دختری در دبیرستان شکست میخورد. چون از روی چشم و هم چشمی که دختر عمویش فیزیک خوانده میخواهد فیزیک بخواند. همین آقای داروین در رشته پزشکی در دانشکده شکست خورد. در رشته روحانیت آمد که آخوند مسیحی بشود، باز هم شکست خورد. اما در رشته طبیعی موفق باشد. انسان باید کاری را انتخاب کند که با بافت روحی و ساختمان فکریاش سازگار باشد و در غیر این صورت اگر از روی اجبار و چشم هم چشمی کسی کاری را انجام دهد موفق نمیشود.
امام سجاد(علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق میفرمایند: خدایا به من توفیق بده تا عمل من بهترین عمل باشد. بهترین عمل عملی است که در آن نظم باشد، سخت باشد، تعبد داشته باشد، تقسیم کار داشته باشد، بصیرت و تخصص باشد، شهامت و شجاعت و غرور نداشته باشد، اجبار نباشد، به حق بیندیشد نه به همراه، صداقت، سبقت، ابتکار، قاطعیت، عجله، از راهش باشد، با هر وسیلهای نباشد، عاشق باشد نه با کسالت و اکراه، محکم کاری و هماهنگی با ذوق داشته باشد. یک عمل خوب باید همه این شرائط داشته باشد.
«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(هود/7) کار خوب باید این شرائط را داشته باشد. اگر همین کارگرها و کارمندان، همین شرط محکم کاری را رعایت کنند، اوضاع ما خیلی مناسب می شود. اگر این جامعه اسلامی ما به این شرایط عمل کنند، آنوقت جامعه ایده آل میشود. حیف از ما که چنین مکتبی داریم که برای یک کار این همه شرط گفته و حیف از اینکه ما نه خبر داریم و نه عمل میکنیم. به امید آنکه روز به روز کار ما شرائط عمل صالح را به خود بگیرد.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
منبع: پایگاه اینترنتی درسهایی از قرآن