جاده خیلی خطرناک بود. در یک سمت ما بودیم با تمام آر پی جی زن ها و تیرباچی ها. در کانال مجاور هم در سمت دیگر، دشمنی که در حال پیشروی بود. ما وضعیت نامناسبی را تجربه می کردیم. نیروهای ارتش عقب نشینی کرده بودند و فقط آر پی جی زن ها اجازه حضور در فراز کوه را داشتند تا مانع پیشروی دشمن به خاک ایران گردند.
نوجوان 17 ساله ای که در آن سوی جاده قرار داشت، با شجاعت تمام به سمت ما آمد و درخواست کمک رسانی نمود. ما که حضور او را در این موقعیت مناسب نمی دیدیم، ایشان را به همراه مجروحی به سمت عقب خط هدایت کردیم و خود مشغول جنگی نابرابر شدیم. تمام تلاش خود را برای حفظ سنگرها به انجام رساندیم. تا اینکه دستور عقب نشینی نیروها داده شد و همه رزمندگان به سمت عقب خط حرکت کردند. به دلیل اطلاع کامل از مسیر، ما زودتر از همه به آنجا رسیدیم. چشمانم خیره به سمت خط مقدم بود. جوانی مجروح به دوش را دیدم که از سوی خط می آید. کمی بیشتر توجه کردم. آری خودش است. علیرضا مهدی پور بود...
به روایت همرزم شهید
منبع: کتاب لاله های سرخ کوهستان / نویسنده: زهرا زحمت کش / ویراستار: قاسم رفیعا / ناشر: نشر ستاره ها