شهید حسین غلامی در شهریور ماه سال 1339 در طرقبه متولد شد. با سپری شدن دوران کودکی، به دلایلی زمینه تحصیل برایشان فراهم نشد. لذا خویشتن را مقهور طبیعت ندید و به شغل قالیبافی روی آورد و تأمین مخارج زندگی را بر عهده گرفت. پس از انقلاب ازدواج نمود و صاحب دو فرزند شد. همواره مبنای رفتار عملی اش را خوش رفتاری و عمل به موازین اسلامی قرار داده بود. با شروع پیکار بر علیه قابیلیان زمان، به ندای وجدان خویش لبیک گفت و رهسپار میعادگاه مردان دین شد و به غرب کشور(کردستان) عزیمت نمود.
شهید حسن غلامی سرانجام توسط سلاح شیمیایی دشمن مجروح، و پس از چندین بار بستری شدن در بیمارستان، در مورخه 1367/04/22 به مقام والای شهادت نائل آمد.
شهید امان الله عباس زاده در اوایل مهر ماه سال 1344 در طرقبه متولد شد. وی سالهای کودکی را در زیر سایه پر مهر و عطوفت پدر و مادر خویش گذراند. در بهار تعلیم و تربیت پای به مدرسه نهاد و تحصیلات خود را تا اتمام دوره راهنمایی ادامه داد و سپس ترک تحصیل نمود و به شغل گلدوزی روی آورد.
خیلی زود زمان آن فرا رسید که در زیر پرچم و دوران جوانی، به خدمت مقدس سربازی بشتابد. پس از سپری نمودن دوره های آموزش نظامی در مشهد، از طریق لشکر 77 خراسان عازم جبهه شد. در هنگام حضور در جبهه، همانند دیگر عاشقان این راه شجاعانه جنگید و ندای انسانیت را به گوش تمام مردم جهان رسانید. در یکی از عملیات های رژیم بعث عراق، به علت مسمومیت با گازهای شیمیایی در بیمارستان اهواز بستری شد. اما سر از پا نشناخته به جبهه برگشت و سرانجام در تاریخ 1367/04/04 در سن 23 سالگی در جبهه کوشک، ندای پروردگار خویش را لبیک گفت و به خیل عظیم عاشقان، به محبوب پیوست.
شهید محمد عباس پناه زو در سال 1316 در روستای زوعلیا چشم به جهان گشود. سال های آغازین زندگی خویش را در آرزوهای شیرین نونهالی گذراند و در هفتمین بهار زندگی اش رهسپار مکتب قرآن گردید.
پس از به بار نشستن انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، آن زمان که اقتدار و عظمت کشور خویش را در خطر دید، رفت تا با رفتنش از آرمان ها و ارزشها دفاع کند. پس از سی روز نبرد بی امان با حامیان ظلم و کفر سرانجام در تاریخ 1361/01/05، زمانیکه عازم منطقه عملیاتی شوش می شد، بر اثر اصابت گلوله به قلب پاک و مطهرش، شربت شهادت را نوشید.
سلام بر علمای اسلام که به راستی قلم و مُرَکَّبشان از خون و شهادت با ارزش تر است.
سلام بر خانواده های صابر شهدا، اُسرا و مجروحان.
سلام بر کسانیکه ادامه دهنده راه شهدا هستند.
حمد و سپاس تو را ای خداوند متعال که بر من منت نهادی و این سعادت را به من عطا فرمودی و مرا در صف مجاهدان فی سبیل الله در آوردی تا به ندای حق طلبانه حسین زمان خمینی، که دفاع از نوامیس و حفظ ارزش های والای انسانی و اسلامی را واجب نمودند لبیک گویم و پای در وادی جبهه، این میعادگاه عاشقان الله نهم تا اگر در شعار گوش به فرمان هستم، در عمل هم پیرو او باشم و از اسلام عزیز که خون های بسیار زیادی در راهش نثار شده است حراست و پاسداری نمایم.
اینجانب که لباس مقدس سربازی را به تن کرده ام، آماده ام تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خونم در راه رضای خدا و حفظ و حراست از قرآن مجید و اسلام بجنگم...
برادرانم؛ هدف من از جبهه آمدن این است که به ندای حسین زمان لبیک گویم و از اسلام، قرآن و ناموسم دفاع کرده باشم.
خواهران مهربانم؛ در حفظ حجابتان کوشا باشید و در دامان خویش فرزندانی را تربیت کنید که در آینده بتوانند پرچم اسلام را به اهتزاز درآورند.
دوستان و آشنایان، از حیثیت اسلام و قرآن کریم و از ولایت فقیه دفاع کنید. امام را تنها نگذارید و جانب حق و حافظ انقلاب و ادامه دهنده راه امام و خط سرخ شهدا باشید.
شهید حمید عابدینی زاده طرقبه در دی ماه سال 1341 در طرقبه چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت. وی به ادامه تحصیل تا مقطع راهنمایی اکتفا نمود و به دلیل مشکلات اقتصادی ترک تحصیل نمود و به کار روی آورد. از همان اوایل کودکی با شرکت در جلسات و محافل مذهبی، علاقه خویش را نسبت به این مسائل ابراز داشت و متعاقباً اخلاق و رفتار خویش را همسوی با این تعلیمات ارتقاء بخشید.
در بدو شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از انسانیت، شرف و اقتدار کشور خویش به خدمت مقدس سربازی شتافت و در پادگان چهل دختر شاهرود تعلیمات نظامی را فرا گرفت. چندی بعد از طریق گردان 21 حمزه رهسپار جبهه های حق علیه باطل شد و هر بار که به مرخصی می آمد، پس از مدت کوتاهی به جبهه باز می گشت و تحول در روحیه و اعتقاداتش عمیق تر می شد. پس از بازگشت در مرداد سال 1361 به عنوان پشتیبان در پاسگاه خور مشغول به خدمت شد و سرانجام در تاریخ 1361/08/20 در جبهه شلمچه از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و به سوی تنها معشوق ماندگار پر کشید.
شهید محمد طحانیان در سال 1329 در روستای کاخک گناباد دیده به جهان گشود و در ایام کودکی به همراه خانواده خویش به شهر مشهد عزیمت نمود. در سال 1359 در طرقبه مبادرت به ازدواج نمود و نقطه تکاملی خویش را در این دیار قرار داد. وی در همان جا سکونت یافت و به حرفه مکانیکی، باطری سازی و سیم کشی اتومبیل پرداخت.
شهید محمد طحانیان با آغاز انقلاب سیاسی مردم ایران با تمام وجود در صحنه حضور یافت و با فرمان حضرت امام و تشکیل بسیج ایران اسلامی به عضویت این نهاد تازه تاسیس طرقبه درآمد. و در همان شهریور سال 1359 و شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق با اصرار زیاد و از سوی سازمان آب به عنوان کارگر فنی به همراه کاروان کمک رسانی به جبهه غرب اعزام شد و آنچنان عاشق معبود بود که در روز سوم حضورش در منطقه سر پل ذهاب در تاریخ 1359/07/01 بوسیله ترکش خمپاره عراق به سوی معبود و معشوق جاودانه اش پرواز کرد.
نخوردن غذا برای مدت طولانی باعث می شود که افراد به خوردن مواد غذایی ارزان با ارزش غذایی کمتر دست بزنند. با این کار معده پر می شود و گرسنگی برای مدتی از بین می رود. اما در صورت نرسیدن مواد عذایی لازم برای بدن، گرسنگی حقیقی که همان فقر غذایی است رخ می دهد و امکان مرگ فرد هم وجود دارد.
کارشناسان میگویند، گرسنگی بر اثر فقر به وجود میآید. به واقع فقیرِ گرسنه، فقیرترین فرد جامعه است. در چنین شرایطی او قادر به تامین خوراک نیست و بیشترِ درآمد خود را صرف تهیه مواد غذایی ارزان قیمت میکند.
بارها درباره دور ریز غذا در ایران هشدار داده شده است. بسیاری از مهمانی ها، مجالس، و حتی برنامه های دولتی، با بریز و به پاش فراوانی همراه است که دور ریز غذایی فاجعه آمیزی هم دارد. غذایی که اگر درست مدیریت شود، کارستان می کند...
انجمن مقابله با گرسنگی طی دو دهه گذشته تلاش کرده تا بر اساس این تعریف، گام بزرگی برای رفع گرسنگی در مناطق ناامن غذایی بردارد. این انجمن که از تعداد قابل توجهی پزشک تشکیل شده، مطالعات خود را در قالب آمار و نقشه در اختیار عصر ایران قرار داده است.
... این صف های آشفته که برای دریافت بخش کمی از مایحتاج غذایی تشکیل می شود؛ ناشی از سوء مدیریت درست غذایی در ایران است. جاهایی در ایران وجود دارد که هنوز شیر پاکتی با نِی ندیده اند و این در حالیست که هنوز هیچ مدیریت درستی درباره دور ریز غذا در ایران وجود ندارد. حیف و میل منابع غذایی به عادت بدل شده، و در این میان کسانی هستند که هیچ سهمی از این منابع ندارند.
طی ماه های اخیر، با قیمت مهار نشدنی گوشت و مواد غذایی دیگر مواجه بوده ایم.
حالا شرایط برای گرسنه ها، بدتر از قبل شده است. شرایطی که نه فقط این نسل، که نسل های آینده را هم تهدید می کند.
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
سلام بر رهبر کبیر انقلاب و یاری کننده مستضعفان و در هم کوبنده ستمگران. درود بر شهیدان گلگون کفن و درود بر رزمنده ها در جبهه های حق علیه باطل.
وصیت اینجانب صادق ضرغام زاده به برادران و خواهران رزمنده و مسلمان این آب و خاک این است، کسی که در راه خدا کشته می شود او نمرده است بلکه زنده است و کسی که به جبهه حق علیه باطل می رود از روی آگاهی و ایمان قوی به آنجا می رود و هیچ زوری او را به جبهه نفرستاده است. بلکه خود آن فرد است که به حرف خدا گوش و ایمان به الله را انتخاب کرده و به سوی آن پرواز می کند و زور در مورد ایمان معنی ندارد. پس من وظیفه شرعی خود دانستم که با ایمانی که به خدا و روز قیامت دارم پا به عرصه جهاد گذاشته و در راه خدا جهاد کنم که شاید خدا یاری مان کرد و توانستیم از گناهانمان پاک شویم و به وعده خودمان عمل کرده باشیم.
شهید صادق ضرغام زاده در سال 1342 در طرقبه در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. سالهای کودکی را در کنار کانون گرم خانواده سپری نمود. در 6 سالگی مشغول به تحصیل شد. در طی تحصیل در اوقات فراغت خویش به کار قالیبافی می پرداخت. تا اینکه به علت مشکلات مالی در سال سوم راهنمایی به ناچار از رفتن به مدرسه بازماند؛ اما علم آموزی را رها نکرد و در جلسات قرآن سعی در یادگیری قرآن نمود و همزمان با آن در کار در و پنجره سازی مشغول شد.
پس از اعلام فرمان امام مبنی بر تشکیل بسیج بیست میلیونی، به بسیج وارد شد و در انجام وظایف خویش کوشید و به مبارزه با منافقین پرداخت.
وی در تاریخ 1360/02/06 برای عینیت بخشیدن به اهداف خود به جبهه کردستان رفت و حدود سه ماه با ملحدین به جنگ پرداخت. پس از بازگشت، دوباره در تاریخ 1360/12/02 عزم رفتن کرد و به جبهه شوش رفت و سرانجام حین عملیات فتح المبین با اصرار فراوان به طور داوطلب برای دیده بانی و ساختن سنگر، بر روی تپه ای که در معرض دید مستقیم دشمن بوده است رفته و در بازگشت، بر اثر اصابت تیر به ناحیه سینه و سر، به لقاء حق نائل آمد.