انتخاب زبان
خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
هر که در این سرا در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید...

🏠 آدرس: استان خراسان رضوی - مشهد مقدس - طرقبه - میدان امام خمینی - جنب اداره پست - کدپستی: ۹۳۵۱۹۵۷۴۴۸
☎ تلفکس: ۳۴۲۲۴۵۸۸ - ۰۵۱
📲 شبکه های اجتماعی: ۰۹۳۷۳۱۹۶۱۰۰
📧 ایمیل: hssht.charity@gmail.com
💳 شماره کارت بانک پاسارگاد: ۵۰۲۲۲۹۷۰۰۰۰۹۵۷۳۲
نماد اعتماد الکترونیکی
تصاویر تبلیغاتی
گالری تصاویر
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ خرداد ۹۹، ۱۲:۳۱ - یحیی قادری
    خوب بود

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

اولین قدم های بلند

علی باغبانباشی در مسیر تقدیرش به هنگ ۲۱ پشت کوهسنگی مشهد می رود تا دوران سربازی را بگذراند. ۴۵ روز از خدمتش نگذشته، دلتنگ دیار و خانواده می شود. وقتی که با درخواست مرخصی اش موافقت نشد، دلتنگی اش بیشتر می شود و دلش بیشترحال و هوای خوش طرقبه، پدر، مادر و دوستانش را می کند. تصمیم می گیرد بدون اجازه و نامه کتبی، راه سربازخانه را به سمت طرقبه برود.

صبح روز شنبه، وقتی در صف صبحگاهی حضور و غیاب می کنند او غیبت دارد. آن هم غیبت بدون اطلاع و اجازه.

 «فرمانده، نگاهی به سر تا پایم انداخت و فریاد زد ـ بدون هیچ مجوزی رفتی مرخصی... ها ؟!؟ بعد از آن گروهبان را صدا زد و گفت: ۲ مرتبه دور زمین ۲۰۰۰ متری بدود تا حساب کار دستش بیاید! چاره ای نبود. باید عقوبت کار را بدون هیچ رفت و برگشتی می چشیدم. همراه من دو نفر دیگر هم بودند که باید تنبیه می شدند. ما را به زمین بردند. شروع به دویدن کردیم. دور اول تمام نشده، آن دو نفر، نفسشان بریده بود و از خستگی نای قدم برداشتن نداشتند. اما من، در حال و هوای خودم، فقط می دویدم. به خودم که آمدم سه دور، زمین ۲۰۰۰ متری را دویده بودم. بدون ذره ای خستگی! همین هم باعث شد فرمانده حرف مرا باور نکند و مجبور به دویدن دوباره کند.»

فرمانده که علی را در حال دویدن رصد می کند، از خسته نشدن او شگفت زده می شود و احساس می کند این اتفاق یه پدیده نادر است. اولین کار او بعد از آن، تماس با دکتر حسین بنایی، رییس وقت تربیت بدنی خراسان است. دکتر حسین بنایی که از ماجرای دویدن علی خبر دار می شود، تصمیم می گیرد تا در مسابقه ای که قرار بود برگزار شود او را شرکت دهد و دویدن شگفت او را با چشم خودش بیازماید.

 

از مسابقه تا کشف استعداد

سال ۱۳۲۲. مشهد. قرار مسابقه در میدان سعدآباد مشهد گذاشته شد. رأس ساعت ۴ بعدازظهر. علی باغبانباشی سرباز هنگ ۲۱ باید در مسابقه دوره ای و رسمی با چند نفر از قهرمانان دو و میدانی کشور شرکت کند تا صحت اتفاق آن روز برای رییس تربیت بدنی معلوم شود.

«۸ نفر بودیم. وارد میدان مسابقه که شدیم همه دوندگان با لباس و کفش مخصوص ایستاده بودند. از من سوال کردند، پس لباس ورزشی ات کو سرباز!؟ اما من با همان لباس و حتی همان پوتین ها قرار بود بدوم. پشت خط... قدم های کشیده و آماده با صدای حرکت، شروع به دویدن کردم.»

۷ دونده، مسیر ۵۰۰۰ متری مسابقه که با خاکستر زغالسنگ پوشیده شده و علی باغبانباشی که با وجود پوتین های سربازی، هم شانه دیگران می دود.

«بلد نبودم خودم را گرم کنم. دویدن شروع شد. گام های بلند بر می داشتم. بعد از چهار دور، کم کم گرم شدم. یکی یکی دونده ها را پشت سر گذاشتم. دور دهم، نفر سوم بودم. یک دور مانده به آخر، رفتم پشت سر نفر اول صدای تماشاگران را می شنیدم که فریاد می زدند؛ بارک الله سرباز، برو از همه جلو بزن، سرباز بدو، سرباز بدو، ۳۰۰ متر به خط پایان مانده، نفر اول بودم. من توانستم در کمال تعجب تماشاگران و با پوتین های سربازی، ۷ نفر از قهرمانان دونده را پشت سر بگذارم و با فاصله ۵۰ متر از دیگران اول شوم.»

با اتمام مسابقه حسین بنایی رییس تربیت بدنی خراسان، به سراغ علی می آید. او را در بغل می گیرد و با تعجب می گوید: تو توانستی با پوتین هایت رکورد ایران را بشکنی! دستور می دهد تا فوراً گلدان نقره بخرند و هنگ را به خط کنند تا از او قدر دانی شود.

«سربازان سه بار هورا کشیدند و من اولین گلدان نقره ام را گرفتم.»

بعد از این پیروزی، علی باغبانباشی رو به مسیری طولانی و روشن ایستاده و قرار است تا انتهای آن را با تلاش و تشویق بدود و افتخار کسب کند.

 

دومین پیروزی

خبر پیروزی علی باغبانباشی خیلی زود به تهران رسید و مقامات ورزشی از وجود نابغه ای که سال ها در طرقبه روزگار می گذرانده با خبر شدند و چون آن سال ها بیش تر امکانات در پایتخت بود، تصمیم گرفتند تا از او دعوت کنند به تهران مهاجرت کند. علی فوراً برای انتقال به تهران آماده می شود.

«خبر رکورد شکنی ام زود تر از از تصورم به تهران رسیده بود. امریه دستم دادند تا به مرکز در تهران بروم. هیچ کس را نمی شناختم. اما همه منتظر من بودند. برای مسابقات انتخابی ترکیه باید آماده می شدم. به حضور فرمانده کل ارتش رسیدم. فرمانده ارتش بعد از سوال و معرفی، از من خواست تا لباس ورزشی بپوشم. لباسی که از رییس تربیت بدنی خراسان هدیه گرفته بودم را پوشیدم و به استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) رفتیم.»

 

مشهدی ، از اول آخری!

علی از همه چیز سوال می کند. درباره زمین، خط ها و شماره هایی که روی آن ها کشیده شده... مسابقه با شلیک گلوله آغاز می شود. نکته جالب شروع این مسابقه ماجرا حرکت اوست. علی اصلاً سابقه شرکت در مسابقات بزرگ را ندارد. وقتی گلوله شلیک می شود، با استرس زیاد بر می گردد تا علت شلیک را بفهمد! که همان وقت با فریاد رییس تربیت بدنی که «سرباز بدو، چرا ایستاده ای!؟» به خودش می آید و شروع به دویدن می کند.

به خاطر توقف اول مسابقه از دیگر شرکت کننده ها عقب مانده بودم. تماشاچیان مرا هوو می کردند و فریاد می زدند؛ مشهدی، از اول آخری!

در این مسابقه علی باغبانباشی توانست با رکورد ۳۷/۱۶ مقام اول را کسب کند و بالاترین رکورد دوی کشور را تا آن روز بشکند.

 

حضور در اولین مسابقه خارجی

بعد از پیروزی در مسابقات انتخابی برای کشور ترکیه، علی با تعدادی از ورزشکاران و قهرمانان عازم کشور ترکیه می شود. این در واقع اولین ورود او به رقابت های خارجی است. روز موعود فرا می رسد. به کشور ترکیه و میدان مسابقه وارد می شوند. حضور صدها تماشاگر و فضایی بیگانه با حال و هوای قبل. علی، استرس دارد؛ ولی نمی خواهد کسی از آن با خبر شود. با شلیک گلوله حرکت می کند و با قدم های بلند می دود. با وجودی که رکورد ایران را ۲۲ ثانیه پایین تر می آورد، اما نمی تواند قهرمان شود و مقام پنجم را کسب می کند. چرا که رقبای او کار کشته این میدان هستند و او هنوز بی تجربه است.

«این مسافرت برای من فایده زیادی داشت و من توانستم فنون مختلف دو های استقامت و طریقه های تمرین آن را یاد بگیرم.»

 

تلاش های دوباره

بعدازظهرهای تهران و ورزشگاه امجدیه در سکوت یک زمین بزرگ، جوانی با قامت بلند و لاغر اندام، تک و تنها می دود. ۱۵ دور یا بیشتر را بدون خستگی ۲ ساعت تمام ورزش می کند. علی را خیلی ها در حال تمرین می دیدند. انگار همه انرژی اش را جمع کرده و با همت زیاد می خواهد به آرزوهایش برسد و برای کشورش افتخار کسب کند. به خاطر استعداد ذاتی و تمرینات زیاد، زیر نظر استادش احمد ایزدپناه، در مسابقات باشگاهی کشور در سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ دائماً مقام اول را دارد. همراه با این مسابقات در رقابت های دوی صحراگردی هم حضور دارد و پیروز می شود. مربی اش، علی را شاگردی عاشق و سر به زیر می داند که تمام آموزش های او را بی هیچ چون و چرایی و بدون غرور و در عین احترام و ادب انجام می دهد. سال ۱۳۲۹ علی در مسابقات آسیایی در دهلی کشور هندوستان مدال طلا می گیرد و در داخل کشور، می تواند با پیروزی هایش، تیم باشگاه تاج را در صدر تیم های دو و میدانی پایتخت قرار بدهد.

 

دارنده رکوردهای دو و میدانی

سال ۱۳۳۰ بعد از یک سال تمرینات سخت، علی باغبانباشی برای مسابقات آسیایی عازم هندوستان می شود. در این مسابقات ۱۲ کشور جهان حضور دارند و علی می تواند در دور ۵۰۰۰ متر، مقام اول را و در دوی ۳۰۰۰ متر مقام دوم را به دست بیاورد. یک سال بعد با همین گروه ورزشی عازم کشور پاکستان می شود. برگزار کننده شهر لاهور است و بار دیگر مرد دونده آن روزهای ایران در ۵۰۰۰ متر و ۳۰۰۰ متر مقام اول را کسب می کند و رکورد را می شکند. بعد از این موفقیت هاست که برای شرکت در المپیک فنلاند انتخاب می شود. قبل از رفتن به المپیک ۴ ماه برای شرکت در دوره های آموزش ورزش و تغذیه عازم کشور آلمان می شود. همان دوره هایی که علی رمز سلامتی و طول عمرش را بعد از لطف خداوند، آموزش های آنها می داند.

 

المپیک فنلاند ۱۳۳۱

قبل از شروع المپیک روزنامه ها نوشتند؛ «آقای باغبانباشی قهرمان دوهای استقامت کشور مسیر کرج تا تهران را می دود و ساعت ۱۲ وارد میدان فردوسی می شود. باشگاه تاج این برنامه را به عنوان یک برنامه مقدماتی المپیک ترتیب داده است.»

سال ۱۳۳۱. فنلاند. المپیک هلسینکی. علی باغبانباشی به عنوان نماینده دوی استقامت با گروه عازم المپیک می شوند. در این المپیک، پهلوان تختی هم در رشته کشتی شرکت دارد.

روزنامه ها بعد از مسابقه نوشتند؛ «بهترین رکورد ایران ۲/۱۳/۹ دقیقه که به وسیله آقای باغبانباشی در مسابقات المپیک ۱۹۵۲ در هلسینکی به دست آمد.»

 

المپیک ایتالیا؛ شهر رم

این جانب پس از ۲۰ روز تمرین جز تیم دو و میدانی کشور به رم رفتم تا در مسابقه دو و میدانی در میدان بزرگ رم بین بهترین قهرمانان اروپایی شرکت کنم و ۱۲ نفر از بهترین قهرمانان ایتالیا در این مسابقه شرکت داشتند و جمعیت با بی صبری انتظار نتیجه نهایی را داشتند. چرا که من قبلاً در ایران، با قهرمانان آنها دست و پنجه نرم کرده و آنها را شکست داده بودم. لذا قهرمانانشان از من حساب می بردند. این در حالیست که من آپاندیسم را عمل کرده ام و فقط توانسته ام یک ماه تمرین کنم. مسابقه شروع شد. تمام مسابقه را آرام حرکت کردم. دور آخر، دونده قهرمان ایتالیا سرعتش را زیاد کرد و من هم سرعتم را زیاد کردم. دویست متر مانده به خط پایان جلو افتادم و با اختلاف ۳۰ متر با نفر دوم، برنده شدم و روی کرسی نفر اول با افتخار برای کشورم ایستادم. تمام روزنامه های رم، قهرمانی ام را تیتر زدند و من در میان توجه مردم ایتالیا برای کشورم افتخار کسب کرده بودم و احساس خوشحالی داشتم.

 

پاریس و پیروزی شیرین

انقلاب فرانسه در جریان است. فرانسوی ها به خاطر داشتن دو قهرمان در رشته دو و میدانی ۵۰۰۰ متر، در برنامه رقابت ها مسابقه ۵۰۰۰ متر گذاشته بودند تا آنها را به رخ بکشند. علی باغبانباشی مهمان ایران در این رقابت است. ۳۱ نفر از روسای جمهور کشورهای اروپا و کشورهای دیگر در جایگاه مقامات نشسته اند. ۱۰۰ هزار نفر جمعیت تماشاگر و ۱۷ نفر شرکت کننده.

«رقابت ما شروع شد. تا دور دهم همه با هم بودیم، اما از آن به بعد یکی یکی جلو می افتادیم. دورهای آخر من و بازیکنان آلمان و مجاری و فرانسه ماندیم. در دور آخر، تنها من بودم و بازیکن فرانسه. لحظات پایانی، درست وقتی که تمام ۱۰۰ هزار نفر، بازیکن کشورشان را تشویق می کردند، من یک متر و نیم پیش افتادم. صدای تشویق ها به نعره و سروصدا تبدیل شده بود. من توانستم اول شوم. یادم هست بعد از پیروزی من، تمام استادیوم در سکوت فرو رفت.»

 

افتخار فراموش نشدنی

سال ۱۳۲۹ وقتی المپیک آسیایی در شهر دهلی هندوستان آغاز شد، نام علی باغبانباشی در لیست اعزامی های ایران است. رقابتی سخت بین کشورهایی که امید به بالا رفتن پرچم کشورشان دارند و این بار هم قهرمان دونده کشور ایران می تواند با اهتزاز پرچم سه رنگ کشورش، افتخاری دیگر ثبت می کند.

«شادترین لحظه زندگی من، همان لحظه ای است که ده ها هزار تماشاگر حاضر در المپیک دهلی، به خاطر پیروزی من و هنگام نواخته شدن سرود ملی ایران به پا خاستند. من هیچ گاه نمی توانم آن لحظه را فراموش کنم.»

 

باغبانباشی آتشدان المپیک آسیا را روشن می کند

المپیک کشور های آسیایی و کشور ایران میزبان است. افرادی که باید شعله المپیک را حمل کنند انتخاب شده اند. برای نفر آخری که آتشدان را شعله ور می کند چند نفر کاندید هستند و از میان آنها علی باغبانباشی به عنوان پرافتخار ترین قهرمان ایران انتخاب می شود. او در سن ۵۰ سالگی با قدم های بلند در حالی که شعله را دست دارد حرکت می کند. مسیر را می دود. از ۲۱۵ پله بالا می رود. درست در لحظه روشن کردن مشعل، کبوتر سفیدی را می بیند که در نقطه مرکزی آتشدان نشسته.

«قبل از شروع مراسم ، حدود ۲۰۰۰ کبوتر به نماد صلح و دوستی در آسمان به پرواز در می آورند. لحظه روشن کردن آتشدان، ناگهان متوجه شدم یکی از آن کبوتر ها در قسمت مرکزی آن نشسته. اگر شعله را روشن می کردم و پرنده می سوخت، چهره ی خوبی برای میزبان نداشت. پس با دسته مشعل ضربه ای به نزدیکش زدم. او پرواز کرد و من با خیال راحت شعله المپیک را روشن کردم. این اتفاق و عکس العمل من در آن لحظه، بازتاب زیادی داشت و گزارش های زیادی تهیه و عکس های زیبایی ماندگار شد.»

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۳۰
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

سال ۱۳۰۳، چند فرسخی مشهد

ییلاق طرقبه، آن روزها، مثل امروز سر زبان ها نبود. اما عطر شکوفه های سیب و گیلاسش در بهار روح را جوان می کرد. تپه های زیبا و شب های خنک در تابستان و سرسبزی باغ هایش چشم را می نواخت و حس خوب زندگی را در رگ های اهالی جاری می کرد.

در محله پاچنار، درست کنار همان درخت چناری که سال ها روبروی مسجد ایستاده و سایه اش را بر سر مردم پهن کرده، برو بیابی بود. آقا محمدحسن، همان حوالی، روزگار می گذراند. در داغستان، باغ میوه داشت و زندگی نسبتا روبراه... از عطای خداوندی، یک پسر داشت. نامش را علی گذاشته بود.

علی، در اولین روز پاییزی سال ۱۳۰۳ به دنیا آمد و مثل طالع بینی اش، شاد و سرحال، دقیق و وظیفه شناس بود. هفت سال داشت که برای تحصیل به مدرسه خواجه نصیر رفت. دردانه پدر، به رسم ایام قدیم، از همان کودکی کار می کرد. میوه های باغ پدر را روی گاری می گذاشت، تا روستاهای اطراف می برد و می فروخت. بازی اش که می گرفت، با بچه های روستا، کنار رودخانه می رفتند و مسابقه، پرش از عرض رودخانه می گذاشتند. علی همیشه برنده بود. با یک پرش چنان عرض رودخانه را می پرید که آب از آب تکان نمی خورد.

آخر سر هم، با همین قدم های بلند و محکم، سال ها بعد، عنوان «پدر دو و میدانی» را به نام خودش، یعنی علی باغبانباشی ثبت کرد.

محمد حسن آقای باغبانباشی یا آقا مندحسن، معتمد محله پاچنار طرقبه ، هیچ وقت فکر نمی کرد تنها فرزندش ، مایه مباهاتش بشود. حتی آن روز که بچه های پاچنار از دست شیطنت های علی بو او شکایت می کردند که « علی کاسه آش را از آنها گرفته و با سرعت باور نکردنی مسیر روستا را طی کرده و در گوشه ای امن آن را با لذت و شادی کودکانه خورده...» نمی دانست یه استعداد عجیب در فرزندش نهفته است. اما خوب میدانست که آیه الکرسی را هر روز روی ایوان ، موقع نماز برای حفظ تنها پسرش از بلای روزگار بخواند و به خود او هم یاد بدهد.

آقا محمد حسن باغبانباشی، همیشه آرزو می کرد پسرش، درست مثل پدر بزرگش حاج حسین علی اصغر آقا، یک پهلوان خراسانی شود و مثل او طول عمر با عزت و صد ساله داشته باشد.

 

هر روز که می گذرد

 مسابقه های ورزشی زیادی به مناسبت های مختلف در محله پاچنار برگزار می شد و علی همیشه اول بود. فرقی هم نمی کرد در رشته کشتی چوخه، دو و میدانی یا تیراندازی و... از هم سن و سالانش یک سر و قد بالاتر می زد. روزگار می گذشت. ۱۲ سالش که بود با پسر عموها راهی کوچه آسیاب می شدند. پایین این کوچه لب رودخانه، یک آسیاب بود. گندم می برند و آرد می کردند. نان های تنوری و داغ مادر علی خوردن داشت.

روز های خوب کودکی سپری می شدند. روزهایی که با کار و بازی در باغ های طرقبه می گذشت. علی هم چنان قد می کشید. نوجوان که شد، به پیشنهاد پدرش در یک کارگاه کفش شروع به کار کرد. مردم این منطقه انگار روزی شان را از باغداری و دامداری و دوخت چرم و بافت حصیر تأمین می کردند. چند سالی را به این حرفه مشغول بود.

حالا جوانی خوش قد و قامت شده بود. اهالی همه او را دوست داشتند. علی کمک رسان مردم بود. جوانی با ایمان و پاک که چشم اعتماد همه به اعمال و رفتارش خیره بود. همان روزها بود که صبح زود از طرقبه راه می افتاد به سمت حرم امام رضا(ع) برای زیارت. این مسیر ۴۶ کیلومتر بود و او همه راه را پیاده می رفت و بر می گشت. یعنی ۹۲ کیلومتر! سن و سالش که به ۱۹ رسید، عازم خدمت سربازی شد.

«جنگ جهانی دوم که شروع شد، آلمان و شوروی وارد ایران شدند. من آن روزها را خوب یادم هست. در طی دو سالی که ایران دست نیروهای شوروی بود، سربازهای ایرانی، ارتش را رها کردند.

بعد از دو سال که بیگانه ها از کشور رفتند، دوباره ارتش پا گرفت و نماینده های آنها به شهرهای مختلف می آمدند تا سربازگیری کنند. یکی از همان روزها بود که نماینده شان به طرقبه آمد و من هم که سن و سالم مناسب سربازی بود، انتخاب شدم.»

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبان باشی

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۵
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

پوریای ولی کسی است که همیشه با شنیدن نام او، حس احترام و تواضع در هر شنونده ای زنده می شود. او پیشکسوت است. پیشکسوت ها، همان آغازگران هستند که بعد از تلاش مداومشان در یک رشته خاص، کهنه کار می شوند. در این بین، پیشکسوتان ورزشی کسانی هستند که در گذشته های نزدیک، در یک رشته ورزشی سرآمد بودند. مقام های کشوری و حتی المپیک و جهانی کسب کرده اند و مربیانی با تجربه تعلیم شان داده اند و حالا؛ بعد از گذراندن دوران قهرمانی، پا پیش می گذارند و سمت های مربیگری و یا سرپرست تیم های ورزشی را بر عهده می گیرند. اینان؛ الگوی جوانمردی و توانمندی اند و غیرت در وجودشان موج می زند و خلاصه اینکه پیشکسوت ها، تا همیشه قابل احترام و اعتماد اند. باید قدرشان را خیلی زیاد بدانیم، اگر به نسل های آینده امید بسته ایم.

البته ما در تاریخ سراسر افتخار کشورمان، مقطعی درخشان و تابناک به نام حماسه هشت سال دفاع مقدس داریم. دورانی که جوانان این مرز و بوم، جوانمردانه حماسه ای ماندگار آفریدند و نام بلند خود را در دفتر جوانمردان ثبت نمودند.

فتوت و مردانگی، شجاعت و غیرت، حماسه و پهلوانی در این مقطع تاریخی ملت ما، نمود عینی پیدا کرد و جوانان دلیر و شجاع ملت، مردانه در مقابل استکبار و جبهه ی جهانی ظلم و کفر ایستادند و نمونه و سرمشق عینی برای کسانی شدند که می خواهند شیوه ی درست زیستن را بیاموزند. قهرمانان و پهلوانان واقعی سرزمین ما، همین جوانان و مردانی بودند که پشت استکبار را به خاک مالیدند و سرافرازانه، بر بلندای حمیت و مردانگی ایستادند و با نثار جان خود، مرزوق عندالرب شدند.

در این مجال مکتوب، به زندگی و بخشی از خاطرات تصویری و شفاهی پیشکسوت و پدر دو و میدانی ایران «استاد علی باغبانباشی» پرداخته ایم. امید آنکه توانسته باشیم در پاسداشت ارزش های والای فردی و اجتماعی این شخصیت گرانقدر عرصه ورزش، قدمی برداشته باشیم.

 

منبع: کتاب "قهرمان" – روایتی کوتاه از زندگی و خاطرات دونده سال های دور – استاد علی باغبانباشی / تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد / انتشارات: بوی شهر بهشت

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۹
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه

مفاخر طرقبه - استاد علی باغبانباشی

 

مقدمه

بخش اول: زندگینامه

بخش دوم: آغاز زندگی ورزشی

بخش سوم: همراه با تختی و باغبانباشی، دو نابغه ایرانی

بخش چهارم: سال های دور از میدان

بخش پنجم: هوشیار باشیم

بخش ششم: آلبوم خاطرات

 

* * *

 

شناسنامه کتاب:

تنظیم و نگارش: سیده محدثه مؤذنی راد

مصاحبه: پروانه کاظمی

انتشارات: بوی شهر بهشت

چاپ: اول – بهار 1395

شابک: 067-370-600-978

رده بندی کنگره: 81395م9الف/23/1061GV

رده بندی دیویی: 420955/796

شماره کتابشناسی ملی: 4213705

مشخصات ظاهری: قطع پالتویی - 57 صفحه – مصور – رنگی

طراحی جلد و صفحه آرایی: زینب صوابی

........................................

مدیریت تربیت بدنی همگانی شهرداری مشهد

https://sport.mashhad.ir

 

پرداخت آنلاین - حمایت آنلاین - Donate

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۸
موسسه خیریه حمزه سیدالشهداء(ع) طرقبه
آرشیو گالری تصاویر