جایگاه نیکوکاری در ادیان » اسلام » خیر از منظر قرآن کریم
قرآن کریم گاه خیر و شر را به طور مطلق و گاه مصادیق جزیى و راه رسیدن به آن مقصد نهایى و خیر اعلى را بیان مى کند. مثلاً در زمینه ىِ نگرش کلى به خیرات و شرورى که در صحنه ىِ زندگى انسان با آن مواجه است، مى فرماید: نبلُوکُم بالشّرِ و الخیر فتنةً و الینا ترجعون؛(48) ما شما را به بد و نیک [روزگار] مبتلا مى کنیم تا بیازماییم و بازگشت شما به سوى ماست.
در جاى دیگر مى فرماید: لَمثوبةٌ عنداللّه خیرٌ؛(49) پاداشى که نزد خداست، بهتر است.
و یا مى فرماید: ما عنداللّه ِ خیرٌ؛(50) آنچه نزد خداست، بهتر است.
در این گونه آیات آنچه که نزد خداست که همان پاداش و جزاى نیک باشد، خیر و پسندیده تر شمرده شده است و این معنا در چند جاى قرآن تکرار گردیده است. قرآن این بینش کلى را در مقابل دنیاگرایى عده اى دیگر مطرح مى کند. مثلاً در سوره ىِ جمعه مى فرماید: وقتى مردم تجارتى یا سرگرمى هاى فریبنده ىِ دنیا را ببینند، به سوى آن مى شتابند و تو را تنها مى گذارند، بگو آنچه نزد خداست، از لهو و تجارت بهتر است.(51)
یا در سوره ىِ قصص مى فرماید: آنچه از نعمت هاى دنیا به شما داده شده، کالاى فانى و زینت زندگى دنیاست؛ در حالى که آنچه نزد خداست، نیکوتر و پایدارتر است. آیا تعقل نمى کنید؟(52)
نظیر این معنا در همین سوره و سوره هاى فرقان و یوسف تکرار شده است. قرآن ضمن مقایسه دنیا و آخرت، بهشت جاویدان و پاداش الهى را از مال و مقام و بهره هاى دنیایى بهتر و برتر مى شمارد و مى فرماید: سراى قیامت و زندگى اخروى براى متقین بهتر است.(53)
در زمینه ىِ مصادیق عینى و جزئى خیر چند دسته آیات به چشم مى خورد: دسته اى از آیات قرآن به جنبه ىِ بینش و نگرش انسان و دسته ىِ دیگر به جنبه ىِ عمل آدمى و دسته ىِ سوم به اخلاق او نظر دارند.
آیات مربوط به هستى شناسى و جهان بینى توحیدى
برخى از این آیات نسبت به بعضى دیگر کلى ترند. مثلاً در سوره ىِ بقره آمده است: یؤتى الحکمةُ مَنْ یؤتَ الحکمةَ فقد اوُتِىَ خیرا کثیرا و ما یذکَّرُ الاّ اوُلوُ الألبابْ(54) خدا هر کس را بخواهد، حکمت (درستى و استقامت در اندیشه و اتقان در عمل) عنایت مى کند و کسى را که خداى سبحان حکمت ببخشد، خیر کثیر به او داده است و این حقیقت را جز خردمندان در نمى یابند.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى فرمایند: حکمت چراغ معرفت و میزان تقوا و ثمره ىِ صدق است و خداوند هیچ نعمتى، بزرگتر و با ارزش تر و پسندیده تر و والاتر از حکمت قلبى به بنده اى نبخشیده است...(55)
در آیات دیگر مصدایق حکمت را بیان مى فرماید:
1. توحید: حضرت یوسف(علیه السلام) در زندان به دو رفیق زندانیش مى فرماید: ءَ اربابٌ متفرقون خیرٌ امِ اللّه الواحد القَهّار؛(56) آیا خدایان متفرق بهترند یا خداى یگانه و قاهر و غالب بر همه هستى.
و در سوره ىِ نمل مى فرماید: اللّه ُ خیرٌ اَمّا یُشرکون؛(57) خدا بهتر است یا آنچه را شریک او مى گیرید؟
و در سوره ىِ نساء خطاب به مسیحیان مى فرماید: به تثلیث (اَب و اِبن و روح القدس) قائل نشوید. این سخن شرک آمیز را کنار بگذارید که شما را جز خداى یکتا خدایى نیست(58).
2. ایمان به خدا و رسول: قرآن کریم در سوره ىِ صفّ مسلمانان را به تجارتى سودمند که رهاننده از عذاب آخرت است، دعوت مى کند و مى فرماید: تومنون باللّه و رسوله... ذلکُم خیرٌ لکم ان کنتم تعلمون؛(59) به خدا و رسولش ایمان آورید... این براى شما بهتر و نیکوتر است؛ اگر آگاه باشید.
بدیهى است که ایمان به رسول خدا، ایمان به آنچه را که او از جانب خدا آورده است، لازم دارد؛ بر این اساس چنان که ایمان به رسول خیر است، ایمان به قیامت و حشر و ملائکه نیز خیر است؛ به همین رو مى فرماید: نیکى آن نیست که رویتان را به سوى مشرق یا مغرب کنید، نیکى ایمان به خدا و روز قیامت و ملائکه و کتاب اللّه و انبیاى الهى و... است.(60)
پس مجموعه امورى که به جنبه ىِ اعتقادى و بینشى انسان مربوط مى شود، خیراتى اند که در حکمت نظرى مربوط مى شود.
آیات مربوط به جنبه هاى عملى و افعال انسان
این آیات نیز گاه به طور عام دعوت به خیر مى کند و مى فرماید: فاستبقوا الخیرات(61)؛ به سوى خیرات بشتابید.
و گاه به طور خاص به خیر فرا مى خواند. این دسته از خیرات را مى توان در چند مجموعه ىِ کوچک تر جاى داد.
1ـ خیرات عبادى:
قرآن کریم گاه به طور کلى عبادت و اطاعت خداى سبحان را خیر مى خواند و گاه مصادیق عبادت را بر مى شمارد. در مورد اول مى فرماید: و ابراهیمَ اذ قال لِقومه اعبدُوا اللّه َ و اتّقوُهُ ذلکُم خیرٌ لکُم ان کنتم تعلمون.(62) و ابراهیم به قومش فرمود: خدا را عبادت کنید و از او پروا داشته باشید. این براى شما نیکوتر است، اگر بدانید.
در زمینه ىِ این آیه و مانند آن دو نکته شایسته یادآورى است:
- اول این که خیر در این گونه آیات باید به معناى صفت مشبهه معنا شود؛ چون در عبادت غیر خدا هیچ حُسنى نیست تا عبادت خدا اَحسَن و اخیر باشد.
- دوم این که کسانى خوبى و ارزش والاى ایمان و عبادت خدا را درک مى کنند که اهل آگاهى و دانایى باشند.
آیاتى که مصادیق عبادت را خیر مى خوانند، به این شرح است:
در زمینه ىِ نماز جمعه آمده است: اى مؤمنان وقتى براى اقامه ىِ نماز جمعه فرا خوانده شدید، به ذکر خدا بشتابید. این براى شما نیکوتر است، اگر بدانید.(63)
در خصوص روزه آمده است: اَن تصوموا خیرٌ لکُمْ ان کنتم تعلمُون؛(64) این که روزه بگیرید، براى شما بهتر است.
این آیه ىِ شریفه در مورد مسافران و بیماران و کسانى است که توانایى روزه دارى ندارند. در این آیه قضاى روزه را به جا آوردن از طعام به مساکین دادن بهتر دانسته شده است.
2. خیرات اقتصادى:
خداى سبحان یکى از مصادیق بارز خیر را «مال و ثروت» خوانده است. البته مالى که از راه حلال و موازین شرعى به تصرف و تملک درآمده باشد. راغب اصفهانى با استناد به آیه ىِ شریفه ىِ «ان ترکَ خیرا»(65) که در طى آن، ارث از مصادیق خیر خوانده شده، مى نویسد: «خیرا اى مالاً» و برخى از علما گفتند: وقتى به مال خیر گفته مى شود که بسیار بوده و از راه پاک به دست آمده باشد.(66)
یکى دیگر از آیاتى که در آن مال خیر خوانده شده، این آیه است: و ما تنفقوا من خیرٍ فان اللّه به علیهم؛(67) هر مالى را که انفاق مى کنید، خداوند به آن آگاه است.
یکى از مصادیق بارز خیرات مالى، انفاق کردن و صدقه دادن در راه خداست. خداى تعالى در زمینه ىِ صدقه مى فرماید: این که آشکارا صدقه بدهید، خوب است؛ اما اگر آن را پنهانى به فقیران برسانید، بهتر و نیکوتر است.
دیگر از مصادیق خیر اقتصادى پرداخت زکات و قرض دادن است؛ چنان که خداوند مى فرماید: و اقیموا الصلوة و اتو الزکوة و اقرضوا اللّه َ قرضا حَسَنا و ما تقدّموا لاِءنفسکم من خیرٍ تجِدُوهُ عنداللّه هو خیرا و اعظمُ اجرا؛ نماز را به پا دارید و زکات بدهید و به خاطر خدا به بندگان خدا قرض بدهید و [بدانید] آنچه از خیرات براى خودتان پیش مى فرستید، آن را نزد خدا مى یابید. این براى شما بهتر و اجرش بزرگتر است.
دیگر از مصادیق خیر اقتصادى، انفاق و تأدیه ىِ حقوق ارحام و خویشان و مسکینان و در راه ماندگان است و خداوند این عمل را براى کسانى که مشتاق لقاى پروردگارند، بهتر و ارزنده تر مى داند و آنان را به سعادت و رستگارى مژده مى دهد.(68)
رعایت قسط و عدل در معامله از دیگر مصادیق خیرات اقتصادى است. وقتى حضرت شعیب(علیه السلام) در شهر مدین با کم فروشى مردم در معاملاتشان مواجه شد، آنان را به قسط دعوت کرد، و نصیحت کرد که در پیمانه کم نگذارید و فرمود: این عمل خیر و پسندیده است؛ وگرنه فساد در زمین و عذاب در آخرت به همراه دارد.(69)
3. جهاد در راه خدا:
یکى از اعمالى که در قرآن کریم از مصادیق خیرات به شمار رفته، جهاد در راه خدا با جان و مال است؛ چنان که خداوند مى فرماید: تجاهدُون فى سبیل اللّه بأموالکم و أنفسکم ذلکم خیرٌ لکم...(70) در راه خدا با مالتان و جانتان جهاد کنید. این براى شما بهتر است.(71)
نتیجه ىِ جهاد در راه خدا براى مجاهد چه بر دشمن غلبه کند و چه کشته شود، خیر است؛ چنان که خدا به رسول اکرم(ص) مى آموزد که به منافقانى که ماندن در خانه را بر جهاد ترجیح مى دادند و پیروزى مسلمانان را خوش نمى داشتند، بگوید: قل هل تربَّصُون بنا الاّ اِحْدىَ الحُسنَیین؛(72) بگو اى پیامبر آیا شما منافقان جز یکى از دو نیکویى چیزى را بر ما انتظار مى برید.
علامه طباطبایى در تفسیرش این دو حسنه را به غلبه بر دشمن همراه با غنیمت و شهادت در راه خدا معنا نموده اند(73) و هر دو براى انسان مؤمن خیرند.
4. باقیات صالحات:
در دو آیه ىِ شریفه(74) اعمال صالحى که ثمره ىِ آن جاودانى باشد، خیر خوانده شد.(75)
باقیات صالحات در آیات شریفه در بعضى روایات، بر نمازهاى پنجگانه و نماز شب و اعمال حج و روزه ماه رمضان و تسبیحات اربعه و مودت اهل بیت و فرزندان صالح تفسیر و تطبیق شده است.
به هر حال باقیات صالحات آن چنان گسترده است که هر گفتار، کردار و عمل شایسته اى را که اثر و برکتش نصیب جامعه شود، در بر مى گیرد.(76)
آنچه آمد، در این آیه یاد شده است: الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربَّک ثوابا و خیرٌ املاً؛(77) باقیات صالحات در نزد پروردگار نیکوپاداش تر و امیدبخش تر از هر چیز است.
این عبارت در سوره ىِ مریم هم تکرار شده با این تفاوت که در سوره ىِ مریم به جاى جمله ىِ اخیر، جمله ىِ «خیرٌ مرَدّا»ـ یعنى خوش فرجام تر ـ آمده است.
5. توبه:
یکى از امورى که از مصادیق خیر خوانده شده است، توبه است. خداى تعالى مى فرماید:
فان یَتُوبوا یَکُ خیرا لَهُم(78)؛ اگر به سوى خدا باز گردند، بر ایشان بهتر و نیکوتر است.
مقام توبه در نزد خداى سبحان آن قدر باارزش است که مى فرماید: آنهایى که مرتکب بدى ها شدند، سپس توبه کرده، ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بدى هایشان را به خوبى بدل مى کنیم که خداوند آمرزنده و مهربان است.(79)
6. خیر اخلاقى:
یکى دیگر از مهم ترین مصادیق خیر، خیر اخلاقى است. اخلاق قرآنى مبتنى بر نگرش کلى قرآن درباره ىِ هستى است. همان گونه که در جهان بینى قرآنى مبدأ و مقصد هستى خداست،(80) خیر هم به طور مطلق در دست اوست؛(81)
بر این اساس، اخلاق مورد نظر اسلام بر مبناى تقواى الهى شکل مى گیرد؛ یعنى با تقواى الهى مى توان به خیر اخلاقى دست یافت؛ چنان که خداى تعالى فرمود: لباس التقوى ذلک خیر؛(82) پوشش تقوا بهترین پوشش است.
پیش تر سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) به قومش را یادآور شدیم که به آنان فرمود: اُعبُدُوا اللّه و اتّقُوهُ ذلِکُم خیرٌ لکم؛(83) خدا را عبادت کنید و از او پروا کنید. آن براى شما خیر است...
بعد از معرفت خدا و عبادت او، مهم ترین چیز تقواى الهى است، و بر این مبناست که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرمایند: خیر دنیا و آخرت در دو خصلت نهفته است: بى نیازى از مردم و تقواى الهى.(84)
و در کلام دلنشین دیگری مى فرمایند: التّقى سائق الى کل خیر؛(85) تقوا، انسان را به هر خیرى سوق مى دهد.
بنابراین هر فعل اخلاقى که بر مبناى تقواى الهى صورت پذیرفته باشد، خیر و در امتداد رسیدن انسان به خیر اعلى است.
اینک نمونه هایى از آنها را بررسى مى کنیم:
6.1. صبر و پایدارى در مشکلات: خداى سبحان در سوره ىِ نمل مى فرماید: اگر کسى (بر شما ستمى روا داشت و) شما را به عقوبتى گرفتار کرد، شما هم مى توانید، مقابله کنید؛ اما اگر (در عین توانایى بر انتقام) صبر پیشه کنید(و از او درگذرید)، این براى صابران بهتر و نیکوتر است.(86)
در سوره ىِ نساء به جوانان مؤمن توصیه مى شود که اگر در مقابل غرائز جنسى صبر کرده، عفت و پاکدامنى در پیش گیرند تا خداوند توانایى اختیار همسر پاکدامن و آزاده را به آنها عنایت فرماید، بهتر و نیکوتر است؛(87) و اَن تصبروا خیرٌ لکم و اللّه غفورٌ رحیم؛ اگر صبر پیشه کنید(و بر هیجان شهوت فائق آیید)، براى شما بهتر و پسندیده تر است.(88)
6.2. صلح و مدارا و ایجاد آرامش و امنیت اجتماعى: هسته ىِ مرکزى هر جامعه اى خانواده است؛ اما خداى تعالى مى فرماید: اگر زنى از شوهرش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نیست که از راه صلح با یکدیگر، صلح کنند که صلح بهتر است.(89)
و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) براى دفع خصومت ها و ایجاد آرامش مى فرمایند: من دفع الشّرَ بالخیر غَلَب؛ کسى که بدى را به خوبى پاسخ دهد، پیروز است.
و امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: مجاملة الناس ثُلث العقل؛(90) خوش رفتارى و مدارا با مردم یک سوم خردمندى است.
6.3. امر به معروف و نهى از منکر: یکى دیگر از مصادیق خیر به ویژه در اخلاق اجتماعى احساس مسئولیت کردن نسبت به تک تک افراد جامعه است؛ به این معنا که وقتى کسى دید منکرى انجام مى شود و معروفى بر زمین مانده است، باید براى پیش گیرى از منکر و انجام معروف بر زمین مانده، تلاش کند.
قرآن کریم هم امر به معروف و نهى از منکر و هم آمران به معروف و ناهیان از منکر را از مصادیق خیر مى شمارد؛ چنان که در آیه ىِ 104 آل عمران مى فرماید: و لتکن منکم اُمّةٌ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و یهنون عن المنکر و اولئک هُمُ المفلحون. باید گروهى از شما به خیر و صلاح دعوت کنند و به کار پسندیده امر و از کار ناپسند نهى کنند.
سپس در آیه ىِ 109 همین سوره مى فرماید: کنتم خیرامةٍ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهَوُن عن المنکر. شما بهترین امتى هستید که از میان مردم برخاستید تا مردم را به کارهاى پسندیده امر مى کنید و از زشتى ها باز مى دارید.
6.4. رعایت آداب اجتماعى معاشرت: در صدر اسلام برخى از تازه مسلمانان ادب اجتماعى معاشرت با پیامبر(ص) را رعایت نمى کردند و آن حضرت را از پشت دیوار خانه، با صداى بلند مى خواندند. خداوند این عمل را نکوهش کرده(91) و مى فرماید: و لو انّهُم صبروا حتّى تَخْرُجَ الیهم لکان خیرا لَهُم. اگر اینان صبر کنند تا خودت به سوى آنان بیرون شوى، براى آنان بهتر و نیکوتر است.
بدیهى است که رعایت ادب معاشرت به رسول اللّه(ص) اختصاص ندارد؛ بلکه ائمه ىِ معصومین و نزدیکان رسول اللّه(ص) و ائمه(علیهم السلام) و پیشگامان علم و ایمان را هم باید گرامى داشت. خداى سبحان به پیامبرش امر فرمود که به مردم بگوید: لااسئلکم علیه اجراً الاَّ المودة فى القربى(92) من در مقابل رسالت جز دوستى با خویشاوندانم از شما مزدى نمى خواهم.
احترام و تکریم بزرگان نیز از مصادیق خیر اخلاقى است. از امام صادق(ع) نقل شده است: بزرگداشت سپید موى مؤمن بزرگداشت خداى سبحان است...(93)
از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده است: وقتى کریم قومى بر شما وارد شد، او را اکرام کنید.(94)
6.5. عفاف: یکى دیگر از مصادیق اخلاق اجتماعى که قرآن کریم آن را خیر شمرده، عفاف است. خداى سبحان بر زنان سالخورده حجاب را الزامى نکرده است؛ اما در عین حال پوشش را براى آنها بهتر دانسته است؛ چنان که مى فرماید: و ان یَسْتَعفِفْن خیرٌ لَهُنَّ؛(95) صلاحشان در عفاف و پوشیدگى است.
6.6. گفتار نیک: یکى از مصادیق خیر اخلاقى گفتار نیک و بیان پسندیده است و این در نزد خداى از صدقه دادنى که در پى آن آزار و رنجش سائل باشد، بهتر و نیکوتر است.(96)
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در همین زمینه مى فرمایند: همه ى خیر در سه خصلت جمع شده است: نگریستن که در آن عبرت باشد، سکوتى که در آن تفکر باشد و کلامى که همراه با یاد خدا باشد[تا لغو و بیهوده نگوید].(97)
و در جاى دیگر مى فرمایند: قولو الخیر تُعرَفوا به؛(98) از خیر و نیکى سخن بگویید تا بدان شناخته شوید.
7. شعائر الهى
قرآن کریم برخى از شعائر را معرفى کرده و آنها را خیر نامیده است. حج و اعمال مخصوص آن مثل حلق، تقصیر، رمى جمرات، سعى صفا و مروه، و قربانى از آن جمله است. این امور راز و رمزگونه که براى انسان وضع شده اند تا از طریق آنها بندگى خود را آشکار سازد، در سوره ىِ حج «حرمات اللّه»(99) و «شعائراللّه »(100) خوانده شده و از مصادیق خیر(101) و نشانه ىِ تقواى قلبى به شمار رفته است: من یُعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب؛(102) بزرگداشت شعائر الهى نشانه ىِ تقواى قلبى است.
نکته شایسته توجه رابطه ىِ این اعمال ظاهرى با تقواى قلبى است: کسى با همه ىِ وجودش شعائر الهى را بزرگ مى شمارد که تقواى الهى داشته باشد؛ چنان که در چند آیه ىِ بعد، پس از آن که مى فرماید:«قربانى کردن را از شعائر حج مقرر داشتیم که در آن خیراتى براى شما نهفته است»، مى فرماید: «از گوشت و خون قربانى چیزى به خدا نمى رسد»؛ یعنى اینها براى خدا ارزشى ندارد. آنچه براى او ارزش دارد، تقواى شماست.(103)
پس تعظیم شعائر آنگاه خیر است که موجب توشه ىِ سیر الى اللّه یعنى تقوا و پرهیزکارى شود. و الاّ ظواهرى بى روح و معنا بیشتر نخواهد بود.
همان گونه که اشاره شد، بسیارى از اعمال حج، شعائرى هستند که گویاى رمز بندگى اند؛ مانند سعى صفا و مروه. خداوند مى فرماید: ان الصفا و المروة من شعائر اللّه فمن حج البیت او اعتَمَرَ فلاجناح علیه ان یطوف بهما و من تطوَّعَ خیرا فان اللّه َ شاکر علیهم(104) صفا و مروه از شعائر الهى اند؛ پس کسى که حج گزارد یا عمره به جاى آورد، بر او باکى نیست که سعى صفا و مروه کند و هرکس به سوى خیر بشتابد، خدا به او پاداش نیک دهد که او به همه چیز آگاه است.
یکى دیگر از شعائرى که قرآن به صراحت از آن نام مى برد، قربانى کردن است که مى فرماید: و البُدنَ جعلناها لکُم من شعائر الله لکُم فیها خیرٌ.
اینها دو نمونه از شعائر الهى اند که از مصادیق خیر شمرده شده اند. برخى از مفسرین گفته اند: تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آیین او مى اندازد، شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه ىِ تقواى قلبى است.(105)
اخیار(نیکان) در قرآن
قرآن کریم علاوه بر آن که به انجام فعل خیر تحریض مى کند(106) و یکى از نشانه های صالحین را شتافتن در خیرات(107) مى داند، انسان هاى بزرگ تاریخ را که همواره براى انجام خیرات بر دیگران پیشى مى گرفتند، الگوهاى خیر یا اخیار معرفى مى کند؛ چنان که در سوره هاى انبیاء و ص تعدادى از پیامبران الهى را که شتابندگان در خیرات بوده اند با وصف «اخیار» معرفى مى کند. در سوره «ص» مى فرماید: و اذکر عبادنا ابراهیمَ و اسحق و یعقوبَ... انهم عندنا لَمِن المُصطفین الاخیار و اذکرُ اسماعیلَ و الیَسَعَ و ذالکفلِ و کُلّ من الاخیار. اى پیامبر، بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که آنها از بندگان برگزیده و خوبان نزد مایند و یاد کن از اسماعیل و یسع و ذاالکفل که همه از نیکان بودند.
در سوره ىِ انبیا نیز ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب را از کسانى که افعال خیر به آنها الهام شده(108) و زکریا و همسرش و یحیى را از کسانى که در انجام کارهاى خیر سرعت مى گرفتند، معرفى مى نماید.(109)
البته خداى سبحان الگوهاى مصادیق خیر را در جاى جاى قرآن معرفى نموده است. یوسف الگوى عفاف و جهاد با نفس، ایوب الگوى صبر بر شدائد، لقمان الگوى حکمت، ابراهیم قهرمان توحید، رسول اکرم الگوى تمام نماى انسان کامل(110) و...
امور تهى از خیر
قرآن برخى از امورى را هم که خیرى در آنها نیست، ذکر نموده است؛ از آن جمله:
ـ مال و فرزند: مال و فرزند طیّب خیر است؛ اما وقتى در جهت خدا نباشند، هیچ خیرى در آنها نیست؛
چنان که مى فرماید: آیا مى پندارند با مال و فرزندان که به آنان یارى مى کنیم، به سود آنان به خیرات مى شتابیم؟ (نه)؛ بلکه نمى فهمند.(111)
- نجوا کردن(به راز سخن گفتن): خداى سبحان در سوره ىِ نساء مى فرماید: لا خیر فى کثیرٍ من نجویهُمْ الاّ من امر بَصَدَقةٍ او معروفٍ او اصلاحٍ بین الناس...(112)؛ در بسیارى از رازگویى هاى آنها خیر نیست؛ مگر آن که به صدقه دادن یا نیکى کردن یا اصلاح کردن میان مردم فرمان دهد...
اینها نمونه هایى از آیاتى است که در آنها بعضى امور فاقد خیر خوانده شده است.
در پایان چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
اولاً، هیچ کار خیرى را نباید کوچک شمرد. بسا کارى که در نظر حقیر آید؛ اما در نزد خدا بسیار با عظمت باشد؛ چنان که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرماید: افعلوا الخیر و لاتحقروا منه شیئا فانَّ صغیره کبیرٌ و قلیله کثیرٌ. هر کار خیرى را به انجام برسانید و هیچ یک را کوچک نشمارید؛ زیرا کوچک آن بزرگ و کم آن بسیار است.
ثانیا، در انجام کار نیک باید بر دیگران سبقت گرفت و کارى را که انجامش بر عهده ىِ ماست، نباید به دیگرى واگذار کرد؛ چنان که قرآن کریم مى فرماید: فاستبقوا الخیرات؛(113) در امور خیر بر هم پیشى گیرد.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مى فرمایند: و لایقولَنَّ أَحَدُکم انَّ احدا اولى بفعل الخیر منى. هیچ یک از شما نگوید، دیگرى در انجام خیر بر من سزاوارتر است.
چون به فرموده ىِ آن حضرت، خیر و شر اهلى دارد که اگر شما آنها را واگذارید، اهلش انجام خواهند داد.
ثالثا، ظهور اعمال خیر در روز بازپسین است؛ چنان که خداوند در سوره ىِ زلزال مى فرماید: فَمَنْ یعمل مثقال ذرةٍ خیرا یَرَهُ؛(114) هر که ذره اى کار نیک و خیر انجام دهد، آن را روز بازپسین مى بیند.
نکته زیبایى که در آیه ىِ شریفه نهفته است، این است که انسان خود عمل را مى بیند و مؤمن از عمل خیرش مسرور مى شود و جزاى خیر، ثمره ىِ اعمال و اعتقادات خیر است.
خلاصه و نتیجه
مباحثى که آمد، به این شرح تلخیص و نتیجه گیرى مى شود:
1. مفهوم خیر مثل مفهوم وجود از آشناترین مفاهیم، اما حقیقت آن از پوشیده ترین مفاهیم است.
2. همه ىِ موجودات خواهان خیر و کمال خویش هستند؛ اما انسان در تشخیص مصداق خیر، علاوه بر این که به هدایت عقل و خرد خویش نیازمند است، به هدایت تشریعى پیامبران نیز نیاز دارد.
3. قرآن کریم زیباتر و کامل تر از همه ىِ حکیمان و فیلسوفان و علماى اخلاق مصادیق خیر حقیقى را براى انسان تبیین نموده است.
4. پاره اى از امور به طور مطلق خیرند و پاره اى از امور خیر و شرشان نسبى است.
5. از دیدگاه هستى شناسى و جهان بینى توحیدى، هر موجودى از آن حیث که فیض الهى است، خیر است و شریّت امور به جنبه هاى فقر و نقص موجودات برمى گردد.
6. از دیدگاه قرآن هر فعلى که در جهت تحصیل رضا و رضوان الهى باشد و شارع تحقق آن را امضا کرده باشد، خیر و در جهت سعادت انسان است.
7. بینش ها و هم کُنش هاىِ انسان مشمول خیر و شر مى شود.
8. قرآن علاوه بر معرفى مصادیق خیر، الگوهاى خیرات را هم معرفى کرده است.
9. هیچ کار خیرى را نباید حقیر و کوچک شمرد. هر عمل خیرى که با اخلاص همراه باشد، بزرگ است.
10. در انجام کار خیر باید بر دیگران سبقت گرفت.
پى نوشت ها:
48. انبیا، 35 و جوهرى؛ پیشین
49. قصص 80
50. آل عمران، 198؛ جمعه، 11؛ قصص، 6
51. رک: جمعه، 11
52. رک: قصص، 60
53. رک: اعراف، 169؛ نسا، 77؛ یوسف، 109
54. بقره، 269
55. مصباح الشریعة، بیروت، 1403، ص 198
56. یوسف، 39
57. نمل، 59
58. رک: نسا، 171
59. صف، 11
60. رک: بقره، 177
61. بقره، 147؛ مائده، 48
62. عنکبوت، 16
63. جمعه، 9
64. بقره، 184
65. همان، 180
66. راغب اصفهانى؛ مفردات، ماده ىِ خیر
67. بقره، 273
68. فآتِ ذالقربى حَقّهُ و المسکین و ابن السبیل ذلک خیرُ للذین یریدُون وجه اللّه و اولئک هم
المفلحون... روم 37
69. رک: هود، 83 ـ 86
70. صف، 11
71. همان
72. توبه، 52
73. علامه طباطبایى؛ المیزان، ج9، ص 318
74. کهف، 46؛ مریم، 76
75. علامه طباطبایى؛ المیزان، ج13، ص 315
76. رک: ناصر مکارم؛ گزیده ىِ تفسیر نمونه، ج3، ص 47
77. مریم، 77
78. توبه، 74
79. فرقان، 17
80. انا للّه و انا الیه راجعون[بقره، 156].
81. و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر[آل عمران، 26]؛ خدایا تو هرکه را بخواهى عزیز دارى و هر که شایسته نباشد، ذلیل مى کنى و خیر به دست توست و تو بر هر کار توانایى.
82. اعراف، 26
83. عنکبوت، 16
84. ناظم زاده؛ جلوه هاى حکمت، ص 216
85. همان
86. نمل، 126
87. نسا، 25
88. بقره، 221
89. نسا، 128
90. کلینى؛ اصول کافى، ج4، ص457، ترجمه ىِ سیدهاشم رسولى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى
91. رک: حجرات، 4
92. شورى، 23
93. اصول کافى، ج4، ص478
94. همان، ص479
95. نور، 60
96. رک: بقره، 263
97. شیخ صدوق؛ خصال، جامعه ىِ مدرسین، 1362، ص98
98. ناظم زاده؛ جلوه هاى حکمت، ص217
99. حج، 36
100. همان 36
101. همان، 36
102. همان، 32
103. همان، 37
104. بقره، 158
105. برگزیده ىِ تفسیر نمونه، ج3، زیر نظر ناصر مکارم شیرازى، تنظیم احمد على بابایى، چ4، 1377، تهران، دار التبلیغات الاسلامیه، ص 214 دـ ک کاپلستون ص 151 و ص 253
106. فاستبقوا الخیرات[بقره، 148]
107. و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین[آل عمران، 114].
108. و اوحینا الیهم فعل الخیرات[انبیا، 73].
109. و زکریا اذ نادی ربّه ربّ لا تذرنى فردا ... و هبنا له یحیى و اصلحنا زوجه انهم کانوا یسارعون فى الخیرات[همان، 89 و 90]
110. لقد کان لَکُم فى رسولِ اللّه اسوةٌ حسنة[احزاب، 21] هر آینه در رسول خدا براى شما الگوى شایسته اى است.
111. مؤمنون، 55 ـ 56
112. نسا، 114
113. بقره، 148
114. زلزال، 7
منبع : پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان